1- تاریخچه، مفهوم، ماهیت، انواع و مبانی قراردادهای ائتلاف استراتژیک
2- تاریخچه قراردادهای ائتلاف استراتژیک
3- مفهوم قراردادهای ائتلاف استراتژیک
4- انواع قراردادهای ائتلاف استراتژیک
5- مبانی قراردادهای ائتلاف استراتژیک
6- ائتلاف استراتژیک به عنوان ابزار هم گرایی
7- اصول حاکم بر قراردادهای ائتلاف استراتژیک
8- شروط خاص قراردادهای ائتلاف استراتژیک
9- ساختار قراردادهای ائتلاف استراتژیک
10- بررسی تفسلی قراردادهای ائتلاف استراتژیک پروژه محور
11- کاربردها و چالش های قرارداد ائتلاف استراتژیک
12- کاربردهای قرارداد ائتلاف استراتژیک در صنعت نفت و گاز
13- چالش های قرارداد ائتلاف استراتژیک
نفت سالیان متمادی به درازای تاریخ در دل خاک و بستر دریاها آرمیده بود و شاید هر از گاهی توسط مردمان محلی برای مصارف روزمره مورد استفاده قرار میگرفت. اما اکتشاف آن به عنوان عمدهترین منبع تأمین انرژی با وصف تجدیدناپذیری، سرآغاز تحولات، نزاعات، براندازیها و جنگهای متعددی شد؛ در یک سو کشورهای صاحب منبع با نمایندگی دولت یا شرکت ملی نفت و در سوی دیگر کشورهای صاحب علم با نمایندگی شرکتهای بینالمللی نفتی و در این میان فراز و نشیبهای متعددی که تاریخ پرتنش صنعت نفت را تقریر میکرد. نزاعی نابرابر با برتری کشورهای صاحب علم که حاصل آن همگرایی کشورهای نفتخیز در قالب تشکیل «اوپک[1]» بود. این بار کشورهای واردکننده نفت به تکاپو افتاده و با انعقاد «معاهده منشور انرژی[2]» و «تشکیل آژانس بینالمللی انرژی[3]» درصدد حفظ منافع خود برآمدند.
بیتردید یک چنین فضای پرچالش و آکنده از ابهامات، عدم قطعیتها و ستیزههای آشکار و پنهان در روابط قراردادی شرکتهای فعال در حوزه نفت آثار ملموسی بر جای میگذاشت که میتوان آن را در قالب شرط ثبات، تعهد به مذاکره مجدد، حداقل تعهد کاری و هزینه، شروط تخصیص ریسک، داوری و غیره مشاهده نمود.
علی ایحال گذشت زمان و تغییر اوضاع و احوال روابط را نیز دیگرگون ساخت. تخلیه نسبی مخازن متعارف که ضرورت سرمایهگذاری در پروژههای پیچیدهتر را مطرح میساخت، گسترش تجارت بینالمللی میان کشورها که الگوی رقابت سنتی را به رقابت میان گروههای شرکتها تغییر داد، پیشرفت علم و تکنولوژی و توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات که تخصصی شدن هر چه بیشتر امور را در پی داشت، بخشی از این تغییرات است.
بنابراین دستاندرکاران امر و سوداگران نفت دریافتند که رویکرد سنتی برد-باخت پاسخگوی نیازهای جهان کنونی صنعت نفت نیست و نمیتوان فارغ از سود و زیان دیگری صرفا در پی کسب بیشترین منافع برای خویشتن بود. بنابراین رفته رفته رویکرد سنتی برد-باخت یا توزیعی جای خود را کم و بیش به رویکرد نوین برد-برد یا یکپارچه داد. اینک نفتی که آتش اختلافات، درگیریها و نزاعات بیشماری را برانگیخته بود، عامل همگرایی و همکاری است. تشکیل «مجمع بینالمللی انرژی[4]» مصداق بارز همگرایی در سطح روابط کشورهای صادرکننده و واردکننده نفت و ارایه مدل قراردادی ائتلاف استراتژیک مصداق بارز همگرایی در سطح شرکتهای کارفرما و پیمانکار است.
اگر چه پیش از این نیز قراردادهایی چون جوینت ونچر، کنسرسیوم، «یکپارچهسازی[5]» و غیره در صنعت نفت و گاز مورد استفاده قرار میگرفتند، لیکن قراردادهای ائتلاف استراتژیک در صنعت نفت و گاز رویکردی نوین نسبت به مشارکت دارد، به نحوی که میتوان آن را تعاملی میان نظام سنتی مشارکت و نیاز امروز صنعت نفت و گاز به نهاد مشارکت دانست. توضیح آنکه، امروزه شاید کمتر شرکتی تمایل داشته باشد که بار سنگین مسئولیت تضامنی با دیگر شرکاء را به دوش بکشد. از سوی دیگر بسیاری از پروژههای نفتی صرفا توسط یک شرکت قابل اجرا نیست. به علاوه بسیاری از ناکارآمدیها در صنعت نفت حاصل عدم هماهنگی میان کارفرما و یپمانکار است. مدل قراردادی ائتلاف استراتژیک تجاری با اصول، قواعد و شرایط خاصی که بر آن حاکم است، این امکان را در اختیار میدهد که بار سنگین مسئولیت تضامنی کاهش یافته، و در عین حال یکپارچگی میان شرکاء –مخصوصا کارفرما و پیمانکار- به نحو مطلوبی حفظ شود به گونهای که کلیه جبهههای کاری همزمان مورد توجه قرار گیرند.
بر همگان آشکار است که خاک سرزمین پهناور ایران بستر ذخایر غنی هیدروکربنی است به گونهای که با برخورداری از ۸۳۶.۴۷ میلیارد بشکه ذخایر درجای هیدروکربور مایع (نفت خام، مایعات و میعانات گازی) و حدود ۳۴ تریلیون متر مکعب ذخایر گازی و با قرار گرفتن در رتبه نخست دنیا از حیث برخورداری از مجموع ذخایر هیدروکربوری، در جایگاه بیبدیلی از لحاظ امنیت انرژی در جهان قرار دارد[6]. لیکن علیرغم این موهبت الهی از جمله کشورهای در حال توسعه محسوب میشود که عمده صادرات آن را نفت خام و گاز طبیعی تشکیل داده و برای تأمین محصولات پتروشیمیایی خویش هم چنان نیازمند سایر کشورها میباشد. در این میان آنچه بر وخامت اوضاع میافزاید تحریمهای متعددی است که هم چنان از سوی سایر دول بر کشور ما تحمیل میشود.
به گواه تاریخ، صنعت نفت کشور به فراخور شرایط و اوضاع و احوال شاهد ظهور و افول انواع گوناگونی از قراردادها از امتیازی تا خدماتی بوده است. در دوران پس از انقلاب نیز ارایه چهار نسل پیاپی از قراردادهای پیمانکار بالادستی که سه نسل آن در قالب قراردادهای بیع متقابل و نسل چهارم آن در قالب قراردادی آی پی سی[7] طراحی و تدوین شد، حاکی از لزوم انطباق مدل قراردادی با شرایط سیاسی، علمی و اقتصادی وقت دارد. توضیح آنکه انتقادات وارده بر قراردادهای بیع متقابل[8] از قبیل عدم انعطاف ابزارهای مالی پیش بینی شده و عدم ارتباط مؤثر آن با عملکرد پیمانکار، عدم انعطاف در برنامه کار و بودجه، عدم انتقال دانش و فناوری، نارسایی در تولید صیانتی میدان، عدم حساسیت پیمانکاران به افزایش هزینهها و طولانی شدن اجرای پروژهها، نبود سازو کار جریمه طرف خارجی در صورت عدم ایفای تعهدات، اگر چه توسط کارفرمای شرکت ملی نفت پاسخ داده شد، ولی بالاخره با طراحی نسل جدید قراردادهای بالادستی در قالب قراردادهای آی پی سی تلاش شده است که ایرادات فوق الذکر به نحوی حل شده و عملا صنعت نفت و گاز واجد یک قرارداد به روز شده و منطبق با خواست و انتظارات طرفین کارفرما و پیمانکار گردد. علی ای حال ، چیزی که صنعت نفت و گاز را از گذشته به امروز رنج می دهد عدم تنوع قراردادی در نظام حقوق نفت و گاز کشور[9] می باشد.
علی ایحال فارغ از اینکه قراردادهای بیع متقابل، آپی سی، و یا EPCF در قراردادهای بالادستی ایران دارای چه مزایا و یا معایبی برای طرفین کارفرما و پیمانکار می باشند، با توجه به شرایط ژئوپلیتیک کشور، جغرافیای سرزمینی، تنوع میادین نفت و گاز در جنوب وشمال کشور خواه در مناطق خشکی و یا دریایی، لازم است صنعت نفت و گاز کشور از قالب های متنوع قراردادی برخوردار باشد تا حسب مورد و بر اساس شرایط حاکم بر پروژه، دست صنعت نفت و گاز بر استفاده از فرمت های قراردای باز شود. بنظر می رسد قالب قراردادهای ائتلاف استراتژیک با اصولی خاصی که دارد میتواند در این زمینه راهگشا باشد.
به عنوان مثال، سند چشمانداز بیستساله جمهوری اسلامی ایران در افق 1404، کشوری توسعهیافته را ترسیم مینماید که در سطح منطقه به جایگاه نخست اقتصادی، علمی و فناوری دست یازیده است. قوانین و اسناد مرتبط دیگری نیز در پرتو این سند تدوین شدهاند که هر کدام را میتوان بازتاب گوشهای از جامعه آرمانی به تصویر کشیده شده در آن به شمار آورد.
وزارت نفت نیز با توجه به این سند و در راستای نیل به اهداف مذکور سیاستهای کلان خود را تنظیم نموده که از آن جمله میتوان به «تعامل با کشورها و شرکتهای صاحب فناوریهای پیشرفته در استخراج نفت، برای جذب فناوری و منابع مالی خارجی و نیز حمایت از پذیرش سرمایهگذاری خارجی در توسعه صنایع نفت، گاز و پتروشیمی»، «تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد بالاخص در بخش بالادستی نفت»، «انجام پژوهشهای مورد نیاز صنعت نفت بالاخص در بخش بازیافت مخازن و تولید دانش فنی فرایندهای تولید فرآوردههای نفتی، حداکثرسازی ارزش افزوده صنعت نفت و گاز کشور از طریق همافزایی مزیتهای نسبی با توسعه سرمایهگذاری در منابع و صنایع نفت و گاز، پالایش، صنایع پتروشیمی، صنایع انرژیبر و صنایع و خدمات مهندسی پشتیبان آنها (از جمله صنایع و خدمات دریایی مرتبط)»، «حمایت از ایجاد و تقویت بخش خصوصی داخلی در صنعت نفت کشور به ویژه در بازرگانی نفت و نیز صنایع پاییندستی، صنایع و خدمات پشتیبان صنعت نفت، خدمات پیمانکاری و فنی و مهندسی با هدف حضور شرکتهای ایرانی در بازارهای منطقهای و جهانی»، «ایجاد مرکزیت جذب، تولید و انتقال و ارتقای فناوریهای نوین صنایع نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی در منطقه خلیجفارس از طریق تعامل سازنده با کشورها و شرکتهای مؤثر در عرضه فناوری نفت و گاز در بازارهای جهانی و تقویت مؤسسات تحقیقاتی، علمی، فنی و توسعه مراکز R&D داخلی فعال در امور نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات و گسترش همکاری شرکتها با نهادهای علمی و تحقیقاتی بینالمللی» اشاره کرد.
بیتردید از جمله راهکارهای دستیابی به این اهداف متعالی انعقاد قراردادهای ائتلاف استراتژیک خواهد بود. این قبیل قراردادها باعث انتقال تکنولوژی در قالب «دسترسی و اکتساب» به شرکتهای داخلی شده که بهبود خدمات و کالاهای ساخت داخل را در پی خواهند داشت. هم چنین امکان «توسعه فرایندهای جدید» را فراهم خواهند آورد. از سوی دیگر «دسترسی به بازارهای جهانی» را تسهیل خواهند کرد.
از جمله متون قانونی که میتواند مستند استفاده از قراردادهای ائتلاف استراتژیک باشد، قسمت سوم بند ت ماده 3 قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت است که مقرر میدارد: «جذب و هدایت سرمایههاي داخلی و خارجی به منظور توسعه میادین هیدروکربوري با اولویت میادین مشترك از طریق طراحی الگوهاي جدید قراردادي از جمله مشارکت با سرمایهگذاران و پیمانکاران داخلی و خارجی بدون انتقال مالکیت نفت و گاز موجود در مخازن و با رعایت موازین تولید صیانت شده»
هم چنین، در این قانون، وظایف متعددی برای وزارت نفت پیشبینی شده که به نظر میرسد استفاده از مدل قراردادی ائتلاف استراتژیک گامی مؤثر جهت انجام این قبیل وظایف باشد. قسمت هفتم بند الف ماده 3 در باب امور حاکمیتی و سیاستگذاری مقرر میدارد: «تعیین خط مشی مؤثر به منظور جایگزینی صادرات فرآوردههای نفتی و گازی و محصولات نهایی پتروشیمی به جای صدور نفت خام و گاز طبیعی مبتنی بر شاخصهای اقتصادی، مزیتهای رقابتی و تکمیل زنجیره ارزش».
بیتردید انعقاد قراردادهای ائتلاف استراتژیک که زمینه همکاری طولانی مدت را فراهم میآورد، گامی مؤثر جهت اکتساب دانش و تکنولوژی مربوطه توسط شرکتهای داخلی خواهد بود تا بدین طریق اندک اندک بتوان صدور فرآوردههای نفتی را جایگزین صادرات نفت خام کرد. قسمت دوم بند ت در باب امور سرمایهگذاری و تأمین مالی مقرر میدارد: «ایجاد سازو کار مؤثر برای جذب منابع مالی مورد نیاز داخلی و خارجی به منظور اجرای طرحهای توسعهای و حفظ و نگهداشت توان تولید با رعایت قوانین و مقررات».
قراردادهای ائتلاف استراتژیک که مبتنی بر رویکرد برابری منافع و تسهیم هزینه و منفعت نهایی بوده و لاجرم کلیه شرکاء در راستای نیل به نتیجه نهایی حتیالمقدور به تشریک مساعی خواهند پرداخت، ضمن اینکه حکومت فرهنگ عدم سرزنش در این قبیل قراردادها تا حد زیادی مانع از بروز اختلاف خواهد شد، خط مشی مناسبی جهت اقتصادی نمودن پروژههای بالادستی کشور و جذب سرمایه و تأمین مالی محسوب میشود. قسمت 1 بند ث این قانون نیز به «حفظ و تقویت مراکز و مؤسسات آموزشی، دانشگاهی، تحقیقاتی، پژوهشی و مطالعاتی جهت ارتقاي سطح علمی و عملیاتی و مهارتهاي فنی و کاربردي موردنیاز صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی با رعایت استانداردهاي آموزش عالی کشور» اشاره دارد، که انعقاد انواع قراردادهای ائتلاف استراتژیک تحقیق و توسعه میتواند در این زمینه کارایی داشته باشد.
قسمت 5 بند ث نیز در خصوص وظیفه وزارت نفت نسبت به افزایش توان رقابتی شرکتهای نفتی مقرر داشته است: «اتخاذ سیاستهای حمایتی در مورد شرکتها و مؤسسات داخلی حوزه صنعت نفت و گاز، پتروشیمی و پالایشی به منظور توانمندسازی و افزایش توان رقابتی آنها جهت ساخت تجهیزات و صدور خدمات فنی و مهندسی در عرصههای بینالمللی و در راستای ارتقای شاخصهای بهرهوری در اقتصاد ملی.» در این زمینه باید گفت انعقاد انواع قراردادهای ائتلاف استراتژیک عمودی و افقی در بخش محصول یا خدمت محور صنعت نفت و گاز قادر به افزایش توان رقابتی این قبیل شرکتها خواهد بود.
اساسنامه شرکت ملی نفت مصوب 1395، نیز وظایف گوناگونی را برای این شرکت برشمرده که میتوان آنها را از طریق انعقاد قراردادهای ائتلاف استراتژیک به انجام رساند. «انجام مطالعات، تحقیقات و بررسیهای فنی، علمی، بازرگانی و اقتصادی در خصوص عملیات و فعالیتهای مرتبط با موضوع شرکت در چارچوب نظام جامع پژوهشی وزارت نفت با استفاده از ظرفیتهای پژوهشی داخل و خارج صنعت نفت» (بند 14 ماده 6)، «برنامهریزی پیرامون امور پژوهشی، تحقیقاتی و مطالعاتی در حوزه فعالیت شرکت و طرحهای آموزشی کارکنان در داخل و خارج از کشور» (بند 20 ماده 33)، «استفاده از شرکتهای دارای نشان دانش بنیان در طراحی و تولید تجهیزات مورد نیاز در داخل کشور و استفاده از تولیدات داخلی در فعالیتهای شرکت» (بند 22 ماده 52)، از جمله این وظایف است. در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی نیز به مواردی اشاره شده که استفاده از قراردادهای ائتلاف استراتژیک در این خصوص میتواند راهگشا باشد.
بنابراین، از آنجا که قراردادهای ائتلاف استراتژیک هم در کشورهای صنعتی و هم در کشورهای در حال توسعه به تجمیع سرمایهها و همافزایی طرفین آنها انجامیده و تجربیات هر چند پراکندهای از بکارگیری آن حاصل شده و از طرفی دیگر، استفاده از آن جهت رشد و توسعه صنعت نفت و گاز کشور ما نیز مفید به نظر میرسد و لیکن تا کنون به طور منسجم و علمی مورد بحث و تحلیل حقوقی قرار نگرفته و قواعد عمومی و اختصاصی حاکم بر آن تعیین نشده و جایگاه آن در نظام حقوقی داخلی کشور مشخص نیست، لذا بر آن شدیم تا در کتاب حاضر به بررسی ابعاد مختف این قبیل قراردادها بپردازیم. امید است که این نوشتار مورد استفاده دانشجویان حقوق، مشاوران حقوقی و مدیران شرکتهای نفتی قرار گیرد.
این کتاب در سه بخش تنظیم شده است؛ در بخش اول به مسایلی چون تاریخچه، مفهوم، ماهیت، انواع و مبانی آن پرداخته شد. در بخش دوم، اصول حاکم بر قراردادهای ائتلاف، شروط حاصله از این اصول و ساختار کلی آنرا تشریح شده و در فصل آخر این بخش عناصر نه گانه تفسلی در مدیریت جامع قراردادهای ائتلاف استراتژیک مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و نهایتا در بخش سوم مهمترین کاربردها و چالشهای قرارداد ائتلاف استراتژیک بررسی شده است، تا تأکید مجددی بر کارایی آنها در پاسخگویی به دغدغههای شرکتهای نفتی و لزوم حل و فصل چالشهای مربوطه باشد.