از قدیمالایام پیچیدهترین مباحث حقوقی که بین دانشمندان قدیم و جدید و دانش آموختگان علم حقوق در باب فلسفه حقوق در محافل علمی و پژوهشی سراسر جهان مطرح بوده است ؛ بحث و گفتگو پیرامون منشأ حق و حقوق است و سوال مشترک این محافل این است که سرچشمه و منشأ پیدایش حق وحقوق و واضع و شارع آن چیست و کیست ؟
در بین صاحب نظران در دانش فلسفه حقوق و فیلسوفانی که سطح جهانی پیرامون منشاء حق و جقیقت خودرا صاحب نظر میدانند، تاکنون در پاسخ به این سوال که منشاء حق و حقوق کجاست و این حقوق چگونه تبیین و به قانون تبدیل شدهاند ؟دو نطریه و دیدگاه مطرح شده است، گروهی از فلاسفه معتقدند که منشاء حقوق انسانها طبعیت است . نظر این گروه سالها به عنوان نظریه «حقوق طبیعی» در محافل علمی جهان غرب و دیگر نقاط دنیا مورد استناد و احترام بود. تا اینکه پس از پیدایش رنسانس به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و به مرور زمان از اعتبار و سندیّت آن کاسته شد و نظریه دیگری موسوم به «پوزیتیویسم»حقوقی جایگزین آن شد
طرفداران نظریه پوزیتیویسم حقوقی بر این باورند که توافق جمعی یا قراردادهای اجتماعی منشأ پیدایش حق است یعنی اکثریت مردم جامعه هرچه را پذیرفتند همان حق است و باید مورد وفاق عمومی قرار بگیرد.[1]
در این نوشتار،با استعانت از ذات اقدس الهی و در پرتو انوار لایزال برخاسته از کلام حق و بهره جستن از حکمتهای وحیانی،در ابطال دو دیدگاه مادهگرای ماتریالیستی و کفرآلود لیبرالیستی و شرک آلود اومانیستی و سکولارلائیک مسلکِ حقوق طبیعی و پوزیتیویسم حقوقی قیام نموده و با استناد به نصوص قرآنی میخواهیم با صدای رسا و شفاف و پویا اعلام کنیم که حق مطلق خداست . و حقِّ خدا نه تنها منشأ حقوق انسانها است ؛ بلکه منشأ حقوق همه مخلوقات خدا و موجودات است. و نظام حقوقی قرآن نیز منشأ و خاستگاه حقوق موضوعه و حقوق فطری است.
آری، اروپاییها ( غربیها )که از پنجره تسامح و تساهل و بیتفاوتی و سهل اندیشی اندیشمندان جهان اسلام، سربرآورده و با ژست حقوق بشری و تمدن در برابر دین مبین اسلام قد علم نمودهاند ؛ از تاریخ ورودشان به وادی علم حقوق و قدم گذاشتن به سرای تمدّن و آشنا شدن با قانون و قانوگذاری کمتر از سه قرن میگذرد . و در مقابل قدمت و کمال نظام حقوقی اسلام و تمدن اسلامی نوزاد چند روزهی غیر ممیزی بیشتر بشمار نمیروند .
در حالی که مسلمانان به میمنت ظهور اسلام و نزول قرآن کریم و داشتن پیامبری عظیمالشأن و حکیم و علیم و صائبالتدبیر، در 14 قرن پیش غرق رحمت،کرامت و الطاف جلّیه و خفیه الهی شدهاند. و لذا از یکهزار و چهار صد سال پیش، یعنی 1100 سال معادل یازده قرن قبل از اینکه غربیها با الفبای حقوق و تمدّن آشنایی پیدا کنند ؛ و زمانی که اروپا غرق در توحش و آدمخواری بود و اثری از آمریکا و نام آمریکا در دنیا نبود ؛و با تمدن وحقوق و حقوق بشر وحق حیات و کرامت انسانی بیگانه بودند، از کاملترین نظام حقوقی و سیتسم قانونگذاری و کانون دفاع از حقوق بشر بهره میبردهاند .و صاحب بهترین و متمدّنترین تمدّنها و فرهنگها بودهاند
شهید آیتالله مرتضی مطهری در کتاب حقوق زن در اسلام آورده است :
«مباحث حقوقی از قرن هفدهم میلادی اهمیت ویژهای یافت.و پرداختن به آن ملاک ترقی بودن هر نوشتاری گردید . انقلاب کبیر فرانسه با شعارهایی که از متن مطالب حقوقی برخاسته بود به وقوع پیوست .آزادی، برابری و برادری به عنوان کلماتی زرّین برپیشانی این تحول گسترده در مغرب زمین نقش بست.[2] »
یکی از مسائلی که در این عصر مورد توجه اندیشمندان غربی قرارگرفت، مسأله حقوق انسان و نسبت آن با دین و گزارههای علمی بود . و به این ترتیب حقوق کشورهای غربی که بر اساس آموختههای مسیحیت و تمدن روم باستان بنا نهاده شده بود، با مسألهای جدی روبهرو گردید. گروهی از حقوقدانان غربی قلمرو دین را محدود به مسائل جهان آخرت دانستند که نسبت به مسائل دنیوی و مشکلات و موارد آن ساکت است. گروسیس دانشور هلندی و حقوقدان مشهور قرن هفدهم میگوید: «خداوند به اعمال و کردار مخلوقات کاری ندارد[3] ».
« این نوع اندیشهها بر اثر تعامل فرهنگی غرب و شرق ( و در نتیجه تهاجم فرهنگی و میل به غرب زدگی که در برخی از مدعیان روشنفکری غلیان کرده است، خصوصاً سیطرهی دانش و فنون غربیها سبب شد که تا باور جدایی دین از دنیا ( دین از سیاست و حکومت و دولتها )و حقوق موضوعه در میان بعضی از روشنفکران ما نیز رسوخ پیدا کند . و گروهی معتقد شوند که شریعت اسلام هیچگونه سیستم و نظام حقوقی ندارد، چرا که حقوق که امری دنیوی است، آن اندازه ارزشمند و پر ارج نیست که خداوند بخواهد در آن دخالت کند. و اگر هم بخواهیم دین را دارای نظام حقوقی خاصی تلقی کنیمٍ، چنین برداشتی بیشتر از آنکه به نفع اسلام باشد، به ضرر آن خواهد بود؛ چرا که در این صورت باید بپذیریم که این دین در تمام اعمال فردی و اجتماعی دخالت میکند. و لذا آزادی و اختیار انسان را از او میگیرد و به این ترتیب نظامی تحمیلی محسوب میشود و این ناشی از ضعف آنها خواهد بود نه حقانیت و قوتش. و البته این گروه از زمرهی کسانیاند که به آموزههای عبادی و اخلاقی دین معتقدند و گرنه موضع اشخاصی که اساساً اعتقادی به مذهب ندارند که جای خود دارد .»
مزایای نظام حقوقی اسلام :
حضرت استاد علامه عبدالله جوادی آملی حفظهم الله در کتاب فلسفه حقوق بشر در تبیین و تطبیق مزایای نظام حقوقی اسلام، با نظامهای غیر دینی و مشرکانه از پنج مزیت یاد میکند که به لحاظ اهمیت موضوع عیناً نقل میشود :
اول: برتری زیرسازهای داخلی، فاعلی و غایی:
یعنی نظام حقوق اسلام تنها به زیرسازهای داخلی، و به ماده و صورت حقوق بشر اکتفا نکرده است و بر نظام فاعلی و غایی حقوق تأکید دارد.
و علاوه بر این زیرساز مادی حقوق یعنی انسان حقیقتی دنیوی و این جهانی نیست، بلکه با فطرت الهی آن در نظر گرفته میشود. مبدء فاعلی این نظام حکمت و هدایت الهی و مبدء غایی علم و تقرب به اوست.
خداوند سبحان هدف خلقت آسمان و زمین را علم انسان به خداوند معرفی کرده و میفرماید :
« اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا [4]ا»
ترجمه : (خدا است که هفت آسمان را آفرید و زمین را نیز همسان آنها ساخت امر خدا در هفت آسمان و زمین فرود میآید تا بدانید که او بر هر چیز تواناست و دانش او همهٴ هستی را فرا پوشانده است. )
دوم : برهانپذیری :
حقوق بشر اسلامی یک امر صرفاً اعتباری و مبتنی بر قراردادهای عرفی و غیر آن نیست، تا قابلیت استدلال و برهان را نداشته باشد بلکه مجموعهٴ قوانین اعتباری است که ریشه در تکوین داشته، و با عقل عملی و در مواردی که به کلام الهی مستند میگردد، به برهان لمی اثبات میشود.
سوم: برخورداری از ضمانت اجراء :
ضمانت اجرای حقوق اسلامی تنها عوامل اجرایی خارجی، و یا عوامل اجتماعی و فرهنگی که سهیم و کنترل اجتماعی نیستند، زیرا همهٴ این عوامل در برخی از شرایط، ظرفیت کنترل خود را از دست میدهند ضامن اجرایی این حقوق، در جامعه و فرهنگ دینی و برای مؤمنان خداوند احدی است که در همه حال با همه همراه و بر کار همگان آگاه است: ﴿ وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ [5]﴾ هر جا باشید او با شماست و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست.
چهارم: سازگاری و هماهنگی:
قرآن کریم راز این سازگاری را بیان میکند: ﴿ لَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا [6]﴾ اگر قرآن کتاب خدا نبود بیتردید در آن ناهماهنگیهای فراوان مییافتید.
از این قیاس استثنایی میتوان نتیجه گرفت هر چه از خدا باشد دارای هماهنگی و هر چه از سوی دیگران طراحی گردد، دچار آشفتگی و پریشانی است...، نظام حقوق بشر نیز چنین است[7].
پنجم: تناسب و دوام: ابزار سنجش.
اسلام، عقل و نقل را دو وسیلهی سنجش حقوق بشر قرار داده، و موازین خاصی را نیز از طریق این دو وسیله معرفی کرده است و از جمله نفس آدمی است که آنچه را بر خود میپسندد بر دیگران بپسندد و آنچه را بر خود نمیپسندد بر دیگران نپسندد. ( اِجْعَلْ نَفْسَكَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَكَ وَ بَیْنَ غَیْرِكَ.[8] )
خواست خود را در روابط میان خویش و دیگران معیار قرار ده و به تعبیر قرآن کریم﴿عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ [9]﴾ بر شما باد که مواظب خود باشید .[10] ))
** آری، برخلاف مکاتب حقوقی که متبایناً بر اساس تفکر سکولاریسم ولیبرالیسم پایهگذاری شدهاند، و به طور جدی در قول و فعل مصمم هستند که دین و آموزههای دینی و ایدئولوژی را از مباحث حقوقی و قانونگذاری حذف کنند، و بر این باورند که دین وعقاید مذهبی نباید در امور حقوقی، سیاسی و قانونگذاری،آیین حکمرانی و اداره حکومت و مملکت داری دخالتی داشته باشد، دین اسلام مجموعهای از قوانین، سنتهای حسنه، آداب و سنن مفید و قواعد و ضوابط حقوقی است که برای هدایت بشر و سعادتمند نمودن بشریت در دنیا و آخرت از طرف صاحب دین یعنی خداوند سبحان به انسان هدیه شده است . و نیک بختی، خوشبختی و کمال انسانی که از این قوانین به نحو احسن و مطلوب تبعیت و پیروی نماید توسط خداوند متعال تضمین شده است .
خداوند تبارک و تعالی کتاب خلقت انسان را با خلقت آدم ابوالبشر (ع) به عنوان حجت خود در زمین و پیشوای دیگر انسانها که مفسر و ابلاغ کننده مبانی حقوقی و قانونهای ابلاغی از طرف خود، و تبیین بایدها و نبایدهای زندگی فردی و اجتماعی در دنیا بوده آغاز نموده است .
« وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[11] »
(و ما تا رسول نفرستیم (و بر خلق اتمام حجّت نکنیم) هرگز کسی را عذاب نخواهیم کرد. )
« وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُالْحَكِيمُ[12] »
ترجمه : (و ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان آن قوم تا بر آنها (معارف و احکام الهی را) بیان کند، آنگاه خدا هر که را خواهد به ضلالت وا میگذارد و هر که را خواهد به مقام هدایت میرساند و او خدای مقتدر داناست.)
یعنی اول یک معلم و حقوقدان را خلق نمود و سپس از معلم و استاد حقوق و مجری قانون خواست تا نسبت به آموزش حقوقی، و تبیین بایدها و نبایدها و ترسیم خط قرمزها، و ابلاغ قوانین افراد جامعه متبوع خویش اقدام و نسبت به احکام ابلاغی با آنها اتمام حجت نماید، و به آنها ابلاغ و تفهیم نماید که تخطی از احکام و قوانین الهی مجازاتی در پی خواهد داشت. و سپس اجرای دقیق آنچه ابلاغ شده را مطالبه نماید .
« قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا[13] »
ترجمه : (ای پیغمبر، پس از اتمام حجت به امت) بگو: خدا شاهد میان من و شما کافی است که او به (احوال) بندگانش آگاه و بصیر است. )
بنابراین خداوند حکیم اینگونه قاعده معروف و مشهور فقهی و حقوقی ( قبح عقاب بلابیان ) را وضع و ابلاغ فرمود، و جلوی بهانه گیریهای بهانه جویانی که ممکن بود در آینده از عدم فرستادن پیامبر و معلمی در بین خود که به آنها آموزش حقوقی و احکام بدهد اعتراض و گلایه کنند را برای همیشه بست و با همه اتمام حجت نمود .
«وَلَوْلَا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ [14]»
ترجمه : (هرگاه ما پيش از فرستادن پيامبري آنها را به خاطر اعمالشان مجازات ميكرديم ميگفتند پروردگارا چرا رسولي براي ما نفرستادي تا آيات ترا پيروي كنيم و از مؤمنان باشيم ؟ اگر به خاطر اين امر نبود مجازات آنها به جهت اعمالشان نياز به ارسال پيامبر هم نداشت! )
« وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ [15]»
ترجمه : ( ما آيات قرآن را يكي بعد از ديگري براي آنها آورديم شايد متذكر شوند.)
« وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى[16] »
ترجمه : (و اگر ما پیش از فرستادن پیغمبر، کافران (و مشرکان قریش) را همه به نزول عذاب هلاک میکردیم البته آنها میگفتند: پروردگارا چرا بر ما رسولی نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه به این عذاب و ذلت و خواری گرفتار شویم؟ )
** بر همین اساس خداوند سبحان با برگزیدن اشرف مخلوقات خود در تاریخ خلقت به پیامبری و راهبری دین مبین اسلام، که نه قبل از او و نه بعد از او،انسانی را به عظمتِ شرافتمندی و ارجمندی وتکامل او خلق نکرده و نخواهد کرد، بزرگترین موهبت و ارزشمندترین نعمت خود را به بندگانش ارزانی بخشید .
« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا[17] »
ترجمه : (ای پیامبر (گرامی) ما تو را به رسالت فرستادیم تا (بر نیک و بد خلق) گواه باشی و (خوبان را به رحمت الهی) مژده دهی و (بدان را از عذاب خدا) بترسانی. )
ربالعالیمن، خدایی که برای بندگانش از مادر مهربانر و دلسوزتر است با انتخاب و مبعوث نمودن حضرت احمد امجد محمد مصطفی (ص) به عنوان خاتمالانبیاء والمرسلین که رحمهاللعالمین است؛ دین اسلام را نیر به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی، که تنها دین برحق و مورد پسند خدا بوده و پاسخگوی تمام نیازمندیهای بشر تا روز قیامت است به جهانیان هدیه نمود .
درباره آنچه بیان شد در قرآن کریم میخوانیم:
« مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[18] »
ترجمه : (محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختمکننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است! )
« إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ [19]»
ترجمه : (همانا دین (پسندیده) نزد خدا آیین اسلام است، و اهل کتاب راه اختلاف نپیمودند مگر پس از آگاهی به حقّانیت ( اسلام )، و این خلاف را از راه حسد در میان آوردند. و هر کس به آیات خدا کافر شود (بترسد که) محاسبه خدا زود خواهد بود.)
« وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ [20]»
ترجمه : (هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نیست، و او در آخرت از زیانکاران است. )
* دین اسلام ناب محمدی (ص) بر اساس فطرت و سرشت خداخواهی و خدا جوی و میل به کمال طلبی انسان پایهگذاری شده، و چون منطبق بر فطرت پاک انسانها ارائه طریق میکند، اوامر و نواهی، رهنمودها وتوصیهها، بایدها و نبایدهایش لاجرم بردل انسانهای عاقل و متفکر که فطرت خود را آلوده نکردهاند مینشیند .
« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [21]»
ترجمه : (پس تو مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور در حالی که از همه کیشها روی به خدا آری، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق، و لیکن اکثر مردم (از حقیقت آن) آگاه نیستند.)
از این رو با التفات به وجه اشتراک همه انسانها در داشتن فطرت توحیدی، مخاطبان دین اسلام همه انسانها در عالم از زمان ظهور اسلام و نزول قرآن الیالابد هستند.
« تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا [22]»
ترجمه : (زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان باشد.)
« وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [23] »
ترجمه : (و ما تو را جز برای اینکه جهانیان و همه اهل عالم را (به رحمت خدا) بشارت دهی و (از عذابش) بترسانی نفرستادیم، و لیکن اکثر مردم (از این حقیقت) آگاه نیستند. )
« وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ [24]»
ترجمه : (در حالی که این (قرآن) جز مایه بیداری برای جهانیان نیست! )
« وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ[25]»
ترجمه : (و این جز هشدار و تذکّری برای انسانها نیست!)
* بر اساس تعالیم عالیه قرآن کریم در مکتب اسلام نظام عبادی، سیاسی، عقیدتی و حقوقی مبتنی بر تفکر و تعقل، اراده و اختیار، معرفت و شناخت، انتخاب و تبعیتت تعریف و پایهگذاری شده است .و آزادیهای معقول و مشروع را محترم شمرده و هرگونه جبر و اکره را نفی، و اعتدال و میانهروی در قانونگذاری و پرهیز از افراط و تندروی حتی در عبادات و کارهای خیر و نیکوکاری را جزء افتخارات خود دانسته است . و بر اساس این تعالیم نورانی است که کتاب آسمانی ما مسلمانان نسبت به سایر کتب آسمانی و مقدس برتری پیدا کرده و سروری میکند[26] .
« إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[27] »
ترجمه : (ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نمودیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند. )
« لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ [28] »
ترجمه : (کار دین به اجبار نیست، تحقیقا راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردیده)
از افتخارات اسلام است که حتی به کافران ابلاغ میکند که اگر ادعای خود صادق هستید برهان و دلیل ارائه دهید . یعنی به کفار هم اجازه مباحثه و مجادله داده است شاید چیزی برای گفتن و اثبات کردن داشه باشد .
«وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىتِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[29]»
ترجمه (آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» این آرزوی آنهاست! بگو: «اگر راست میگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!» )
درباره اعتدال و پرهیز از افراط در امر انفاق در قرآن میخوانیم :
«وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَتَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً [30]»
ترجمه : (و دستت را بسته شده به گردنت قرار نده، (و ترك بخشش نكن) و آن (دستانت را براى بخشش) به طور كامل نگشا، تا سرزنش شده [و] درمانده بنشينى )
ا بدون تحقیق و قبل از حصول ایقان و اتقان و ایمان به حقانیت و برتری جهانبینی اسلامی و همچنین کسب معرفت و شناخت نسبت به اصول عقاید آن، کسی نمیتواند از راه تقلید کورکورانه به وادی اسلام ورود نماید . به همین جهت در اصول دین اسلام تقلید ممنوع اعلام شده است .
بر همین اساس خداوند سبحان همه جهانیان را به اسلام دعوت نموده و از آنها خواسته که در قرآن به عنوان کتاب آسمانی و قانون اساسی دین اسلام تدبرتفکر کنند
«أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ [31] » یعنی : ( چرا در قرآن تدبّر نمىكنید ؟)
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ [32]»
ترجمه : (ای اهل ایمان، چون خدا و رسول شما را به آنچه مایه حیات ابدی شماست (یعنی ایمان) دعوت کنند اجابت کنید و بدانید که خدا در میان شخص و قلب او حایل میشود (و از اسرار درونی همه آگاه است) و همه به سوی او محشور خواهید شد.)
از آیات ذکر شده چنین مستفاد میشود که، دین اسلام آخرین و کاملترین دین الهی است که برای هدایت همه اهل عالم قانون و برنامه مدون دارد . و همانطوریکه ار نصوص آیات ذکر شده استنباط و استفهام گردید، دین اسلام تنها دین برحقی است که مورد پسند و تأیید خدا بوده و همه انسانها به پذیرش آن دعوت شدهاند . و خداوند انسانهایی که غیر از اسلام دینی برگزیدهاند را بدون استثناء سرزنش و نکوهش کرده است .
**قرآن کریم که به عنوان قانون اساسی دین اسلام و کتاب راهبردی و نقشهی راه برای هدایت و رهنمودهای جامعه انسانی( همه اهل عالم ) به صراط مستقیم و سعادتمند شدن در دنیا و آخرت معرفی شده است ، کتاب ناطقی است که به حق بر رسول خدا نازل شده وسراسر قول حق تعالی است . و هر آنچه مورد نیاز هدایت بشر است تا روز قیامت در آن به تفصیل آمده و از بیان چیزی که لازمه هدایت باشد دریغ نشده است .
«وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إنْ هُوَ إلاّ وَحْیٌّ یُوْحی عَلَّمهُ شَدیدُ الْقُوی[33] »
ترجمه : (و نه از روى هواى نفس سخن مىگويد. سخن او جز وحى كه به او نازل مىشود، نيست.وحى را خداوندِ) قوى قدرت توسط فرشته وحی جبرائیل امین به او آموخت. )
«ولو کانَ مِن عندِ غیرالله لوجَدوا فیه اختلافاً کثیراً [34]»
ترجمه : ( اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف فراوانی مییافتند.)
« ما فَرَّطْنا فِي الْکِتابِ مِنْ شَيْءٍ[35] »
ترجمه : « ما در کتاب از بیان چیزی فروگذار نکردیم .»
« وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في کِتابٍ مُبينٍ [36] »
ترجمه : « و نیست دانهای در تاریکیهای زمین و نیست هیچ تری و خشکی، مگر اینکه در کتاب مبین خدا است »
«کتاب انزلناه الیک لتُخرِجَ الناسَ مِنَ الظُلماتِ الی النور [37]»
ترجمه : (قرآن کتابی است که ما آنرا فرو فرستادیم تا مردم را از تاریکیها به روشنی وارد سازی.)
«انا انزلناه قراناً عربیاً لعلکم تعقلون [38]»
ترجمه : ( ما آنرا به صورت قرآن عربی فرو فرستادیم تا بیندیشید.)
4- «و کتاب انزلناه مبارک [39]»
ترجمه : (این کتاب مبارکی است که ما آنرا ارسال کردیم.)
« هذا کِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [40] »
ترجمه : « این کتاب ما است که بحق با شما سخن میگوید ( و اعمال شما را بازگو میکند ) ما آنچه را انجام میدادید مینوشتیم! »
* همانطوریکه اشاره شد، مخاطبین این کتاب آسمانی تنها انسانهای عصر نزول نیستند . بلکه مخاطبان آن، انسان به ماهُوَ انسان یعنی انسانیّت است . همچنانکه در سوره انسان یا دهر، انسان به ماهو انسان مخاطب قرار داده شده است .« هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ[41] » بنابراین همه انسانها در جهان هستی، اعم از معاصرین عصر بعثت و نزول تا به امروز و آیندگان، یک طرف این گفتگوی وحیانی هستند . و متکلّم وحده و صاحب سخن نیز ذات اقدس الهی است .
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ [42]»
ترجمه :: ( این [قرآن] جز پندى براى جهانیان نیست و قطعاً پس از چندى خبر آن را خواهید دانست.)
«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ[43] » ؛ و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم .
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[44].»؛ به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.
*با توجه به مطالب پیش گفته و بر اساس نصوص قرآنی و روایی و ایضاً به استناد کتب مقدس تورات و انجیل ( کتابهای تحریف شده موجود ) که دین اسلام را به عنوان آخرین و کاملترین دین و پیامبر اسلام را به عنوان آخرین فرستاده خدا تصدیق نمودهاند،بدون تردید قرآن کریم در جایگاه قانون اساسی و کتاب هدایت چنین دینی که برای هدایت و سعادتمند کردن کل جامعه بشری نازل و ابلاغ گردیده است، مخاطبین جهانی دارد .
« وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ [45]»
ترجمه : (و هنگامی که عیسی مریم به بنیاسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق میکنم و نیز (شما را) مژده میدهم که بعد از من رسول بزرگواری که نامش (در انجیل من) احمد است بیاید.)
نام احمــد نام جملــه انبیــا اســت چون که صد آمد، نود هم پیش ما است
« وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ[46] »
ترجمه : (و ما اين كتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستاديم، در حالى كه تصديقكننده كتابهاى پيشين است)
** آیت الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل این آیه توضیح داده است :
«آیات مختلفی از قرآن گواهی میدهد که نشانههای پیامبر اسلام و آئین او در همان کتابهای محّرف که در دست یهود و نصاری در آن زمان بوده وجود داشته است، زیرا مسلم است که منظور از تحریف این کتب آسمانی این نیست که تمام کتابهای موجود باطل و بر خلاف واقع میباشد، بلکه قسمتی از تورات و انجیل واقعی در لابلای همین کتب وجود داشته و دارد، و نشانههای پیامبر اسلام، در همین کتب و یا سایر کتابهای مذهبی که در دست یهود و نصاری بوده، وجود داشته است (و الان هم بشاراتی در آنها هست).
به این ترتیب ظهور پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و کتاب آسمانی او عمًلا تمام آن نشانهها را تصدیق مینموده زیرا با آن مطابقت داشته است.
بنابراین معنی تصدیق قرآن نسبت به تورات و انجیل این است که صفات و ویژگیهای پیغمبر صلی الله علیه و آله و قرآن با نشانههایی که در تورات و انجیل آمده مطابقت کامل دارد.
استعمال واژه «تصدیق» در معنی «مطابقت» در آیات دیگر قرآن نیز مشاهده میشود، از جمله در آیه 105 سوره «صافات» به ابراهیم علیه السلام میگوید:َقْدَصَّدْقَت الرْؤیا (تو تصدیق خواب خود نمودی) یعنی عمل تو مطابق خوابی است که دیدهای، و در آیه 157 سوره اعراف چنین میخوانیم:
« الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ...» این معنی صریحا ًبیان شده، یعنی اوصافی که در او میبینند مطابق است با آنچه در تورات یافتهاند.
در هر حال آیات فوق چیزی جز «تصدیق کردن عملی» قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به نشانههای حقانیت او که در کتب گذشته بوده است نیست، و دلالتی بر تصدیق تمام مندرجات تورات و انجیل ندارد . به علاوه آیات متعددی از قرآن حکایت از این میکند که آنها آیات تورات و انجیل را تحریف نمودند، این خود شاهد زندهای است بر گفتار بالا. [47]»
آری، تنها کتاب قانون در نظام هستی که قانونگذار آن حکیم وعلیمِ مطلق و عین حقیقت وحق مطلق است، و مفاد و محتویات قوانین وضع شده از طرف او مافوق علم بشری است، کتاب قرآن در جایگاه قانون اساسی شریعت اسلام محمدی(ص) است . که مقتضیات زمان و مکان در آن اثری نداشته و تغییر ناپذیر بوده و همیشه زنده و پویا وگویا و جاودانه ابدی است .
« وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ [48]»
ترجمه : (کلام خدای تو از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید و هیچ کس تبدیل و تغییر آن کلمات نتواند کرد و او خدای شنوا و داناست.)
و بر اساس اين حقايق، شايستهي مؤمنان نيست كه نسبت به كلام خدا در دل خود اندك شكي راه دهند. سخن خداوند هميشه برتر و سخن كافران سخن پست و فروتر است. «و خداوند با سخنان خود حق را به اثبات ميرساند، اگر چه مجرمان را ناخوشي آيد.
« وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ[49] »
ترجمه : (و خدا به (آیات و) کلمات خود حق را تا ابد پایدار گرداند هر چند بدکاران عالم راضی نباشند.)
* علم، قدرت، نفوذ و محیط خداوند متعال لامتناهی است و در حساب و کتاب علم بشری قابل احصا و شمارش نیست . لذا نگاهی که خداوند سبحان به همه اهل عالم دارد نگاه به یک تن است . کثرت و قلت اعدادی برای خداوند موضوعیت ندارد . برای او زنده کردن و کشتن و هدایت یک نفر یا میلیاردها نفر فرقی ندارد .
« مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[50] »
ترجمه : (آفریدن شما و برانگیختنتان [برای ما] جز مانند [آفریدن و برانگیختن] یک تن نیست؛ یقیناً خدا شنوا و بیناست. )
« قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا[51] »
بگو که اگر دریا برای (نوشتن) کلمات پروردگار من مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به آخر رسد، دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر باز ضمیمه آن کنیم (یعنی عوالم وجود که کلمات تکوینی الهی است بیحد و نامتناهی است).
*با این قدرت لایتناهی و علم بینهایت خداوندی، از آنجایی که خداوند همه بندگانش را دوست دارد، لذا از بندگان مومن خود نیز خواسته است که هرگز از هدایت و تعلیم وتربیت و نجات بندهای ولو گناهکار نامید نشوند .از این رو خداوند اهمیت هدایت و احیای یک نفر را به اندازه اهمیت هدایت کل جهان و مرگ و نابودی یک نفر را نیز، به مثابه مرگ و نابودی همه جهانیان مورد توجه قرار میدهد.
« أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا[52] »
ترجمه : (که هر کس نفسی را بدون حق و یا بیآنکه فساد و فتنهای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده است )
**در تفسیر نور استاد معزّز محسن قرائتی مدظله العالی در ذیل این آیه شریفه پیامها و درسهایی که از این آیه گرفته میشود را برشمرده است[53] :
در اين آيه از كشتن يك نفر به منزلهى كشتن همهى مردم مطرح شده است. براى توضيح اين حقيقت چند بيان و معنا مىتوان عرضه كرد: :
الف: قتل يك نفر، كيفرى همچون قتل همه مردم را دارد.
حرمت قتل يك نفر نزد خداوند، به منزله قتل همهى مردم نزد شماست.
ج: قتل يك نفر، بىاعتنايى به مقام انسانيّت است.
ه: قتل يك نفر، سلب امنيّت از همهى مردم است.
و: چون انسانها به منزلهى اعضاى يك پيكرند، پس قتل يكى قتل همه است.
ز: جايگاه دوزخى قاتل يك نفر، جايگاه كسى است كه قاتل همه باشد.
ح: قتل يك نفر، زمينهساز قتل همه است.
ط: يك انسان مىتواند سرچشمهى يك نسل باشد، پس قتل او به منزلهى قتل يك نسل است. (به نظر مىرسد اين احتمال بهتر است)
در روايات مىخوانيم: «فانىشدن تمام دنيا نزد خدا، از كشتن يك مؤمن آسانتر است[54] ».
امام صادق عليه السلام فرمودند: «كسىكه در موضعى كه آب يافت نمىشود، تشنهاى را سيراب كند، مانند كسى است كه نفسى را زنده كرده باشد [55]».
طبق آيات و روايات، هدايت و ارشاد مردم به راه حقّ، نوعى احيا مىباشد و گمراه كردن مردم، نوعى قتل است. سوره انفال، آيه 24، دعوت پيامبر را مايهى حيات مردم مىخواند:
«دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ».
امام صادق عليه السلام نيز فرمودند: «مَن أخرجها من ضلال الى هدى فكانّما أحياها و من أخرجها من هدى الى الضّلال فقد قتلها» هر كس نفس منحرفى را هدايت كند او را زنده كرده و هر كس ديگرى را منحرف كند او را كشته است . [56]»
امام صادق عليه السلام فرمودند: «نجاها من غرق أو حرق أو سَبُع أو عدوّ» مراد از احياى نفس، نجات گرفتاران از غرق و آتش سوزى و درّنده يا دشمن است[57]. و در روايت ديگر آمده است: «كسى كه به گرسنهاى غذا ندهد، به منزلهى كشتن اوست و غذا دادن، به منزلهى زنده كردن اوست [58]».
امام باقر عليه السلام فرمود: «مسرفان همان كسانى هستند كه حرامها را حلال مىشمرند و خونها را مىريزند [59]».
**شهید آیت الله دکتر مرتضی مطهری (ره ) در این زمینه چنین مینویسد :
«قرآن به حکم اینکه به اصالت فطرت قایل است و در درون هر انسانی حتی انسانهای مسخ شدهای مانند فرعون، یک انسان بالفطره که در بند کشیده شده سراغ دارد، برای مسخ شدهترین انسانها امکان جنبش در جهت حق و حقیقت، ولو امکانی ضعیف، قایل است. از این رو پیامبران خدا مأمورند که در درجه اول به پند و اندرز ستمگران بپردازند که شاید انسان فطری در بند کشیده در درون خود آنها را آزاد سازند، و شخصیت فطری آنها را علیه شخصیت پلید اجتماعی آنها برانگیزاند و میدانیم که در موارد فراوانی این موفقیت دست داده شده است که نامش «توبه» است. موسی در اولین مرحله رسالتش مأموریت مییابد که به سراغ فرعون برود و به تذکر و بیداری فطرت او بپردازد و اگر مفید واقع نشد با او بستیزد. از نظر موسی، فرعون انسانی را در درون خود اسیر کرده و بند کشیده و انسانهایی را در بیرون. موسی در درجه اول میرود اسیر درونی فرعون را علیه فرعون بشوراند و در حقیقت میرود فرعون فطری را که یک انسان، و لااقل نیمه باقی مانده یک انسان است، علیه فرعون اجتماعی یعنی فرعون شناخته شده در اجتماع برانگیزاند[60].»
*آری، قرآن مجید معدن علوم مختلف و بردارنده همه چیز و معرف حق وباطل است . لذا اگر از این کتاب ومعدن معارف، که مملو از آیات و نشانههای خداوندی است، تبعیت و فرمانبرداری شود و با عمل به دستوراتش و ترک منکرات و عمل به معروفات آن، تقوای الهی رعایت گردد، بدون شک به پیروان قرآن و اهل تقوا، به راحتی قوه فرقان و بصیرت جهت تشخیص حق از باطل داده خواهد شد . ولو در فضاهای غبار آلود ؛ و آنجایی که دشمنان مترصد مشتبه ساخت حق هستند و عمل کنندگان به دستورات قرآن هرگز گمراه و مستأصل و درمانده نخواهند شد .
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ[61] »
ای اهل ایمان، اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان بخشد (یعنی دیده بصیرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید) و گناهان شما را بپوشاند و شما را بیامرزد، که خدا دارای فضل و رحمت بزرگ است.
قرآن مجید، سراسر نور و رحمت خداوند عزوجل و یگانه منبع و عامل اتصال عابد به معبود است . طوریکه هر عابدی به این نقطه اتصال متصل شد، هیچ قدرت و نیرویی، یارای جدایی و نفوذ بین آنها را نخواهد داشت . و چنان آرامش خاطر و تسکین قلبی به متوسلان درگاهش و مانوس شدگان به قرآن میبخشد، که در اوج بندگی وضعف جسمی و مالی و روحی از شدت مصائب و امتحانهای الهی ؛ چنان راضی و خشنود و امیدوار به نظر میرسند، که گویی تمام عمر خود را در عیش و نوش و در اوج اقتدار و ثروت اندوزی سپری نمودهاند . در عین حالی که هیچ یک از ثروتمندان و دنیا پرستان که غرق در زر و زیور و خوشی و شهوت هستند، هرگز در دنیا، به چنین آرامش روحی و اطمینان خاطر قلبی نخواهند رسید و حتی تصور آن را نیز نخواهند کرد .
قرآن کریم که کتاب خدا است، بهترین و صادقترین تاریخ و سرگذشت قبایل و امم پیشین است، که برای اهل خرد مایهی امید و عبرت و خوف و رجاء است، و سختترین هشدار و زنگ خطر برای غافلین و اهالی تسامح و تساهل است . تا ضمن امیدواری از رحمت بیواسعه و نامتناهی خدای متعال، از خواب غفلت بیدار شده و در راستای سعادت و خوشبختی خویش تلاش نمایند .
بدون تردید، تمسّک به کتاب حق، هر فتنهای را خاموش و هر آوارهای را اسکان و هر درماندهای را پناه و دردی را دوا و هر تاریکی را روشن و هر گمراهی را هدایت و هر نافرمانی را مطیع و فرمانبردار و هر حرکتی را سکون و هر دعایی را مستجاب و هر بندهای را عابد و هر عاشقی را وصال خواهد بخشید .
کتاب خدا حبلالمتین و ذکر حکیم و صراطالمستقیم است . کلام خدا را نمیتوان بازیچه قرار داد، دانشمندان و اهل خرد از معارفش سیر نمی گردند و کسانی که به آن الفت پیدا کردهاند، دچار انحراف نخواهند شد .
آشنایی با آیات قرآن و مأنوس شدن با مفاهیم قرآن و تدبر و تعمق در آنها، یک زندگی آرمانی در سایهسار وحی را برای اهلش رقم خواهد زد . لذا اگر هر انسانی با هر دین و مسلکی، با نگاهی واقع بینانه توأم با تدبر و اندیشه و دقت نظر، به آیات قرآن مجید بنگرد، و دریافتها و برداشتهای خود را در زندگی به کار گیرد، محال است که چنین فردی در زندگی در زیر سایه قرآن منحرف شود .
*قرآن کریم کتابی است که آیات آن، دربارهی همهی زمانها و مکانها، به صورت زنده و به روز و متقن، و با رویکردی الزامآور و نتیجه بخش، راجع به موضوعات گوناگون، حرف و سخنِ توأم با دلیل و برهان قاطع دارد . و از نظر مخاطب نیز جهان شمول است . لذا در این اقیانوس بیکران علم و معرفت، که حسب فرمایشات حضرت آیت الله مکارم شیرازی مدظله العالی، هر چه در آن غواصی کنیم به آخرش نمیرسیم ؛ چنین اثر قدسیِ ذیقیمتی که از هر نظر بینظیر است، باید طوری به مخاطبان عام خود، که جهانیان هستند و مخاطبان خاصش، که جمیع مسلمانان جهان میباشند ؛ طوری عرضه و ارائه شود، که هر سائلی بتواند، تمام نیازمندیها و پاسخ سوالات خویش را به بهترین وجه ممکن از آن دریافت کند .
**بنا بر آنچه که تا به حال گفته شد، نتیجه میگیریم، قرآن کتابی است واقع گرا . که با توجه به واقعیت های زمان و مکان و زندگی انسان و شرایط محیطی و نیاز های او، آهنگ عروج انسان به مقصد اعلی و مقصود والا را داشته و دارد . بنابراین هرچه نقش قرآن در زندگی ما بیشتر باشد، ضریب صحت و سلامتی فکر و اندیشه و ضریب تقارن قول و عمل ما، با کلام وحی و سنت پیامبر (ص) و تقریرات معصومین علیهمالسلام افزایش چشمگیری خواهد داشت . و در مقابل درصد خبط و خطا و گناه و تمرّد را نیز در حد قابل توجهی کاهش وبه حداقل ممکن خواهد رساند .
*انگیزهی تألیف و تدوین :
بدون تردید قاطبه حقوقدانان و فقهای بزرگوار بر این باورند که اصلیترین و معتبرترین منبع، مآخذ و مرجع در امر استنباط و استخراج احکام فقهی و حقوقی و امور تشریعی و قانونگذاری در نظام حقوقی اسلام، کتاب خدا یعنی قرآن کریم است .
از قدیمالایام و حتی قبل از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، هر کتاب حقوقی که نوشته شده است، افتخار و شاهکار نویسنده آن بوده که در پاورقیهای هر مبحث، بیشترین آیات قرآنی و در کتاب نامه و فهرست منابع کتابش بیشترین آثار تفسیری وجود داشته باشد .
شاید اگر گفته شود که در کشور ما، نگارش و انتشار کتابهای حقوقی بیشترین آمار نشر کتاب را به خود اختصاص داده است دور از واقعیت نباشد . برای هر موضوع و یا مسئله حقوقی که قابل طرح وکتابت بوده دهها کتاب و جزوه نوشته و منتشر شده است .
اماجای یک کتاب مستقل حقوقی که به طور اختصاصی و تخصصی، نظام حقوقی در قرآن را به به صورت موضوعی به رشته تحریر درآورده باشد خالی است .البته کتابهایی مثل آیات الاحکام و یا بررسی برخی موضوعات از دیدگاه قرآن زیاد نوشته شده است .
منظور کتابی مستقل است که صرفاً به نظام حقوقی در قرآن پرداخته باشد و آیاتی که پیام و درس و آموزه و نکتهای حقوقی دارند، مثال آنچه در این کتاب انجام شده را بر اساس موضوعی و متناسب با رشتههای مختلف حقوقی و زیرشاخههای آن، تبویب و تفصیل نموده باشد وجود نداشته و یا حداقل نگارنده موفق به دیدن و مطالعه آن نشده است .
هرچند که درک مفاهیم قرآنی و پیبردن به باطن قرآن و دریافت پیامها، نکتهها، درسها و آموزههای قرآنی از روی ظاهر آن با روخوانی و ترجمه خوانی ممکن و میسر نمیباشد . و از طرفی افتخار رسیدن به علم تفسیر و قدرت درک مفاهیم پیچیده قرآنی و کشف مراد و منظور خداوند از آیات کلام الله که غالباً در بطن آیات مکتوم است، و برای آشکار سازی و تبیین آن دهها پیش نیاز لازم است، و راهی بسیار صعبالعبور و پر پیچ و خم دارد، که به سادگی نصیب هرکس نمیشود .
معالوصف امروزکه در عصر علم و تکنولوژی و ارتباطات به سر میبریم، خیلی از جوانان مسلمان و حتی غیر مسلمان وقتی آوازهی کمالات و اعجاز و سلامت و بیعیب و نقص بودن و وحی و کلام خدا بودن قرآن را میشنوند، بدون توجه به مسیرسخت و طاقت فرسای علم تفسیر که تجمیع دهها علم مستقل میباشد، ممکن است برای دریافت پاسخ سوالات و رفع شبهات و شایعاتی که با آنها مواجه میشوند، خودشان مستقیماً به سراغ کتاب قرآن کریم بروند، و بخواهند با همان بضاعت علمی که دارند ؛ پاسخ را از قرآن دریافت کنند.
مدتها بود که هر وقت در جلسات هیأتهای مذهبی و دیگر مناسبتهایی که با قشر جوان، خصوصاً دانشجویان عزیز همراه میشدم، متوجه طرح سوالات گوناگونی از طرف جوانان درباره مسائل مختلف از جمله نظام حقوقی در قرآن میگردیدم، که دوست داشتند پاسخ سوالات حقوقی خود را مستند به آیات قرآن کریم دریافت کنند . خلاصه همین حس کنجکاوی و روحیهی پرسش گری و قرآن محوری جوانان گرامی، موجب شد که این کمترین، به فکر جمعآوری و تدوین مجموعهای مستند و مستدل قرآنی در باب مسایل مختلف حقوقی بیفتد ؛ تا در مرحله اول حقوقدانان محترم، قضات ارجمند، وکلای گرامی،اساتید بزرگوار،دانشجویان عزیز و سایر اقشار مردم بتوانند به سهولت آنچه در باب مسایل حقوقی میخواهند از فضائل بیکران قرآن مجید ؛ این گنجینه معارف و حیانی، که منشأ و سرچشمه آن وحی است، دریافت کنند .
با التفات به چنین نیازی که یک واقعیت ملموس با خاستگاه فطری است، و با توجه به هجمه همه جانبه دشمنان اسلام و قرآن، که تمام قد و با تمام قوا با حجم وسیعی، عملیاتهای شبههسازی و ابهام آفرینی به منظور ایجاد تشکیک و تردید در دل جوانان و انحراف آنها، و نا کارآمد جلوه دادن آموزههای قرآنی و اسلام را آغاز نمودهاند، بدون تردید در چنین شرایطی اگر یک کتاب راهنما و منبع مستند و مستدل قرآنی ؛ یک مجموعه مختصر تفسیری(آیینهای هرچند کوچک از تفاسیر معتبر و پژوهشهای قرآنی ) یا به تعبیری یک دایرهالتمعارف موضوعی قرآنی کوچک در دسترس عموم باشد، که با استفاده از صدها کتب تفسیری و پژوهشی که از صدر اسلام تا کنون درباره قرآن نگاشته شده، آنها را برای رسیدن به بهترین و صحیحترین پاسخ راهنمایی و هدایت نماید، خطر تفسیر به رأی و به انحراف کشاندن جمعیت قابل توجهی از جوانان و قرآن دوستانی که از علم تفسیر قرآن محروم هستند، جامعه قرآنی و جهان اسلام و خصوصاً جوانان عزیز کشورمان را تهدید خواهد کرد .
بنابراین با درک چنین نیازی مصمم شدیم، با توکل به خداوند سبحان و تمسک به قرآن کریم و توسل به قرآنهای ناطق ( عترت رسول الله (ص )، حضرت فاطمه زهرا( س) وحضرت علی علیه السلام ویازده فرزند معصومشان سلام الله علیهم اجمعین که جانشینان برحق پیامبر اسلام هستند، و با غور و تفحص وخوشهچینی از خرمن دانشمندان و مفسران کبیر قرآن کریم و آثار پژوهشی اندیشمندان مسلمان و پژوهشگران قرآنی، در حد بضائت قلیل خود، برای تأمین این نیازمندی و پاسخگویی به آن، مجموعهای مستند و مستدل و در عین حال ساده و شیوا قابل استفاده برای اقشار مختلف تهیه شود، تا جوانان عزیز و همه قرآن دوستان و حقوقدانان بتوانند پاسخ سوالات قرآنی خود را در عرصههای محتلف با سادهترین روش ممکن پیدا کنند .
کتاب حاضر که تحت عنوان « نظام حقوقی قرآن » نامگذاری و تدوین شده است، یک فصل از مجموعه چند جلدی فهرست موضوعی آیات قرآن کریم است که حاصل چند سال تحقیق و پژوهش و مطالعات قرآنی است . که به منظور تسهیل و تسریع در رجوع جامعه حقوقدانان به آیات قرآن، و استفاده کاربردی و موضوعی از محکمات، نصوص، منطوق، مفاهیم، نکتهها، پیامها، مضامین و درسهای آیات قرآن، توسط دانشمندان و اساتید رشته حقوق و علوم قضایی،قضات، وکلا و دانشجویان و دیگر علاقمندان اقشار مختلف مردم و مدیران و مسئولین، از کتاب اصلی منتزع و به صورت مستقل تقدیم جامعه حقوقی کشور شده است .
با توجه به وسعت وگستردگی دامنه مباحث حقوقی و وفورتنوع در آن ؛ و نظر به اهمیت فوق العادهای که مترتب علم حقوق و زیرشاخههای آن است، و اینکه خداوند حکیم وعلیم درکتاب مبین توجه خاصی به نظام حقوقی در شریعت اسلام ناب محمدی (ص)مبذول داشتهاند، لذا اهتمام بر آن بوده که خروجی این پروژه قرآنی ؛ در شأن قرآن کریم و قرآن پژوهان و جامعه فرهیخته حقوقدانان کشور عزیزمان ایران اسلامی باشد . تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
در فصل اول که مدخل اصلی ورود به مباحث تخصصی رشتههای مختلف حقوق است،کلیات و فلسفه حقوق و قواعد حقوقی مورد توجه قرار گرفته و آیات مربوط به حق، حقوق، حق حاکمیت، حق مردم، حق قانونگذاری، برخی از قواعد حقوقی و اوامر و نواهی خداوند سبحان، که در اینجا به عنوان قانون و بایدها و نبایدهای شرع انور، در مکتب اسلام مورد التفات بوده به منظورآشنایی با کلیات نظام حقوقی اسلام در قرآن آمده است
در فصلهای آتی نیز مباحث به صورت تخصصی ارائه شده است . بدین ترتیب که فصول دوازده گانه کتاب بر اساس فهرست رشتههای مختلف حقوق و علوم قضایی تبویب و نامگذاری شده، و در هر فصل آیاتی که پیام درس ونکتهای در رابطه باموضوع فصل دارند، به کمک کتب تفسیری و پژوهشی شناسایی و به صورت موضوعی فهرست بندی و تقدیم قرآن دوستان گرامی شده است .