1.مفهوم شناسی، جایگاه، کاربرد و مبانی عدالت
2. مفهوم عدالت و بررسی مفاهیم مشابه
3. مفهوم عدالت (لغت، اصطلاح، عرفی/واقعی، فردی/اجتماعی، قضایی)
4. مفاهیم مشابه (انصاف، مساوات، قسط، مصلحت)
5.جایگاه و کاربرد عدالت قضایی
6.جایگاه عدالت در اسلام، قوانین و رسیدگی قضایی
7. کاربرد عدالت در قراردادها و مسئولیت مدنی
8.تفسیر قانون و مبانی عدالت
9. روشهای تفسیر قانون
10. مبانی عدالت در اندیشه غرب، اسلامی و حقوقی
11.عدالت در آرای قضایی (تعهدات قراردادی)
12. شرط وجه التزام (ماهیت و تعدیل آن)
13. تعدیل قرارداد
14. خسارت تأخیر تأدیه
15. احراز معامله به قصد فرار از دین
16. تعهدات خانواده (مهریه، حق حبس، اجرت المثل)
17. تعهدات تجاری (صلاحیت چک، وصف تجریدی)
18.عدالت در آرای قضایی (تعهدات غیرقراردادی)**
19. مطالبه خسارت مادی (اتلاف، تسبیب، استیفای ناروا)
20. مطالبه خسارت معنوی (لطمه به اعتبار، جرم، آسیب جسمی)
21. دعاوی ملکی (غصب، رفع مزاحمت)
در عمل، بدین مسئله که عدالت چه نقشی را میتواند یا باید در دعاوی حقوقی ایفا نماید، کمتر توجه شده است و برخی دادگاههای خاص بطور شایسته تحت تاثیر این موضوع که میتوان قانون[1] و عدالت[2] را با یکدیگر ادغام نمود، قرار نگرفتند.[3] در مقابل باید اذعان نمود که امروزه نظریه کلاسیک پیروی و اطاعت صرف از متن قانون کمرنگتر شده و دادگاهها در تلاشند تا خود را از قید و بند قوانین در موارد خاص رها سازند. آنچه قضات را به سمت مقابله با قانون و به عبارتی سنت شکنی کشانده است، تحقق عدالت است. به عنوان مثال برخی دادگاهها سعی دارند با هدف احیای عدالت معاوضی در این جریان حرکت نمایند.
«جایگاه عدالت در آرای قضایی» مقوله مهمی است که کمتر بدان پرداخته شده و علت آن این است که اولاً دسترسی به آرای قضایی به ویژه آرایی که بیانگر تفسیری نو از قانون با توجه به مقتضیات پرونده باشند، به دلیل عدم وجود «سامانه جامع و کامل آرای قضایی» سخت و دشوار است. ثانیاً قضات به دلیل کثرت کار، کمتر دست به قلم برده و به انجام کارهای پژوهشی میپردازند. ثالثاً برخی قضات معتقدند که استناد به عدالت در آرای قضایی، نه تنها موجب نقض حکم در دادگاه عالی است بلکه تخلف انتظامی نیز محسوب میگردد. رابعاً میان قضات نظام حقوق نوشته به ویژه ایران در بکاربردن عدالت ماورای قانون در رسیدگیهای قضایی، اختلافات عمیقی وجود دارد؛ بطوری که مخالفین معتقدند که نمیتوان عدالت را در جای دیگری غیر از قانون جستجو نمود. از این رو بررسی و تحلیل جایگاه «عدالت قضایی» مغفول مانده و دلیل انتخاب موضوع فوق الذکر، به دلیل اهمیت آن است و پيوند و نزديکي حقوق و عدالت قابل انکار نبوده و آرایی را که مردم با عدالت و انصاف منطبق ندانند با ميل اجرا نمیکنند و برای فرار از آن به انواع حيلهها متوسل ميشوند. بر این اساس، این کتاب نشان خواهد داد که میتوان پيوند حقوق و عدالت را در بسياری آرای قضایی ملاحظه نمود.
در ایران قاضی در شروع کار خویش سوگند یاد میکند که عدالت و قسط را اجرا نماید. طبق سوگندنامه قضاوت، قاضی مکلف به «احقاق حق و اجرای عدالت و قسط اسلامی» است و صحبتی از اجرای قانون به میان نیامده است. از طرف دیگر به استناد ماده 3 قانون آیین دادرسی مدنی «قضات دادگاهها موظفند موافق قوانین به دعاوی رسیدگی کرده، حکم مقتضی صادر و یا فصل خصومت نمایند». در فرانسه که از پیشگامان کشورهای حقوق نوشته است، قاضی سوگند یاد میکند تا طبق وجدان[4] رای صادر نماید.
با وجود اینکه ویژگی اصلی رسیدگی در کشورهای حقوق نوشته، تمسک و استناد به قانون توسط قاضی به عنوان اولین اقدام در رسیدگی قضایی است و قانون کشورهای حقوق نوشته، به دادگاهها تاکید مینماید که میبایست به موجب قانون مبادرت به صدور رای نمایند، گاهی این دو مقوله (عدالت و قانون) با یکدیگر سازگاری نداشته و در تعارض با یکدیگرند و قاضی بر سر دو راهی قرار میگیرد که آیا عدالت را اجرا نماید یا اینکه صرفاً به قانون تمسک جوید. در پاسخ به این سوال که آیا قاضی میتواند خود، عدالت را تشخیص دهد، بطور مفصل در این کتاب بدان پرداخته شده است و پاسخ به سوال مذکور میتواند مقدمه ورود به بحث اصلی را فراهم آورد. زیرا زمانی میتوان در خصوص جایگاه عدالت در آرای قضایی و اعتبار عدالت قضایی صحبت نمود که بتوانیم نسبت به درک عدالتِ ورای قانون توسط قاضی پاسخ قانع کنندهای بیابیم.
در حقوق ایران، تعارض میان عدالت و قانون، در خصوص تعهدات مدنی و تجاری یعنی تعهدات ناشی از قرارداد و الزامات خارج از قرارداد بیشتر به چشم میخورد؛ زیرا برخی مواد قانون مدنی همچون ماده 230 قانون مدنی، به روز نبوده و با مقتضیات اقتصادی و اجتماعی جامعه امروزی همخوانی ندارد و این امر در برخی موارد، نتیجهای جز بیعدالتی نخواهد داشت. از مصادیق این امر میتوان به پیدایش و درج شروطی تحت عنوان «شروط تحمیلی»[5] یا «غیر منصفانه»[6] در قراردادها اشاره نمود که راهکار صریحی در این خصوص در قوانین مذکور وجود ندارد؛ به طوری که حتی ماده 10 قانون مدنی نیز مهر تاییدی بر صحت شروط مزبور زده و مقرر میدارد:« قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است». با این وصف، نقش قاضی و استدلال او در مقابله با موارد این چنینی بسیار مهم و موثر است. این تعارض میان عدالت و قوانین موضوعه در سایر کشورهای مدرن حقوق نوشته، به دلیل به روز شدن و بازنگری نمودن قوانین (بر خلاف سیستم حقوقی ایران) کمتر به چشم میخورد، زیرا هرچه قوانین با مقتضیات اقتصادی و اجتماعی همسوتر باشد، در اجرای عدالت اعم از معاوضی و اجتماعی موفقترند. از این رو اینطور به نظر میرسد که قاضی حقوق نوشته در کشورهایی همچون فرانسه تنها میتواند قوانین حقوقی را اعمال کند و نمیتواند به استناد عدالت از آنها عدول نماید، حتی اگر اعمال قانون مربوطه در رسیدگی و تصمیم در دعوایی، غیر منصفانه باشد. ضمانت اجرای این موضوع آن است که دیوان عالی کشور[7] آرای قضاتی را که صراحتاً به عدالت استناد مینمایند را محکوم و نقض مینماید.[8] با این وجود باز در فرانسه به عنوان یکی از کشورهای پیشرو در حقوق نوشته، آرایی قابل مشاهده است که دادگاه با توجه به اوضاع و احوال حاکم بر پرونده،خلاف رویه قضایی یا خلاف ظاهر قانون رای داده است و در برخی از موارد مقدمه تغییر قانون شده است که در این کتاب به برخی از آنان اشاره میشود.
با مشاهده و تحلیل آرای قضایی صادره از سوی محاکم حقوقی، میتوان آرای مذکور را به سه دسته تقسیم بندی نمود:
- 1-آرایی که قاضی قانون را منطبق با عدالت میداند و از این رو بر مبنای قانون رای صادر مینماید.
- 2-آرایی که قاضی در راستای اجرای عدالت، قانون را خلاف عدالت دانسته و با این وصف، صراحتاً بر خلاف قانون استدلال نموده و رای صادر مینماید.
- 3-آرایی که قاضی در راستای اجرای عدالت، قانون را به گونهای تفسیر و استدلال مینماید که مبتنی بر عدالت است و استدلال مذکور گاهی ممکن است منطبق با رویه قضایی و گاهی خلاف آن باشد.
منظور از عدالت قضایی در آرای صادره از سوی دادگاهها که کتاب حاضر بدان پرداخته است، جمع آوری و تحلیل آرایی است که دارای یکی از دو ویژگی دوم و سوم مطروحه در توضیحات فوق بوده و سعی شده است در ذیل هر رای به این موضوع اشاره گردد.
بدین ترتیب در این کتاب ابتدا آرای قضایی با دو ویژگی فوق الذکر جمعآوری گردیده و سپس مورد تحلیل و نقد قرار گرفته و نقاط ضعف و قوت آرای مذکور بیان گردیده است تا برای خوانندگان، این امر روشن گردد که جایگاه عدالت در آرای قضایی دارای مبنا و پشتوانههای فقهی یا حقوقیِ قابل دفاعی است. شاید به ظاهر و در وهله اول اینطور اندیشیده شود که آرایی که دادگاهها با توجه به ضروریات اجتماعی و اقتصادی خلاف قانون صادر مینمایند، نه تنها مقبول عامه و حقوقدانان و حقوقخوانان قرار نمیگیرد بلکه تخلف انتظامی نیز محسوب شده و قاضی صادرکننده مؤاخذه میگردد؛ در حالیکه حقیقت چیز دیگری است و آرای صادره با کیفیت مذکور گاهی به عنوان آرای نمونه در فضای مجازی و آکادمیک منتشر شده و گاهی نیز مقدمه ایجاد رویه قضایی و حتی رای وحدت رویه میشوند.
زمانی که صحبت از جایگاه عدالت در خصوص تعهدات میشود، این سوال مطرح میگردد که چه چیزی را میتوان ناعادلانه و غیرمنصفانه تلقی نمود؟ در پاسخ به سوال مذکور باید گفت که با دسته بندی آرای قضایی و شناسایی مبانی نفوذ عدالت، میتوان در جهت ضابطهمند نمودن استفاده از عدالت قضایی حرکت نمود. زیرا عدالت بدون داشتن مبنا و ضابطه، نوعی خودکامگی حقوقی را به همراه خواهد داشت. از این رو، در کتاب حاضر تلاش شده است تا مبانی نفوذ عدالت در آرای قضایی شناسایی و مورد دسته بندی قرار گیرد.
از طرف دیگر منظور از آرای عادلانه، آرایی نیست که در آنها حتماً از واژه عدالت و یا انصاف (به معنای عدالت) استفاده شده باشد بلکه در برخی آرای قضایی، از واژه عدالت استفاده نشده ولی استدلال دادگاهها در دعاوی مذکور به گونهای است که یقیناً این نتیجه را به دست میدهد که چیزی جز اجرای عدالت در ذهن قاضی پرونده نبوده است و این موضوع از طریق صحبت نگارنده با اکثر قضات صادرکننده آرای جمع آوری شده در این کتاب و یا نظر و نقد حقوقدانان در خصوص برخی آرای مذکور اثبات گردیده است. لذا عدم تصریح از لفظ عدالت در قانون و آرای قضایی، نفیکننده این امر نیست که قاضی و قانونگذار به اجرای عدالت توجهی ندارند. در واقع این موضوع برای نگارنده کتاب به عنوان قاضی محاکم حقوقی دادگستری آشکار است که هر وقت قاضی در پروندهای تلاش مینماید که در رای خود، با یک استدلال قابل دفاع، خلاف ظاهر قانون و یا خلاف جهت رویه قضایی حرکت نماید، چیزی جز تحقق و اجرای عدالت در پرونده مربوطه نمیباشد. از این رو با اشاره به برخی آرای صادره از دادگاههای بدوی، تجدیدنظر و دیوان عالی کشور به عنوان نمونه ای از تلاش قضات در جهت اجرای عدالت قضایی و استناد به آن در آرای خود، به تفصیل به بررسی و تحلیل آنها پرداخته میشود.
علت و انگیزه نگارنده که اهمیت و ضرورت نگارش آن است، مغفول ماندن نهاد مهم عدالت است. حتی بسیاری از قضات شناخت کافی و کاملی از اهمیت و جایگاه عدالت ندارند؛ در حالیکه عدالت میتواند دست قاضی را باز گذارد تا به دور از قوانین و مقررات خشک و انعطاف ناپذیر حقوقی و با در نظر گرفتن شرایط و جوانب هر مسئله و با استفاده از اصول و قواعد معتبر فقهی و حقوقی به صدور رای بپردازد. با توضیحات و مطالعاتی که در این کتاب به نگارش در میآید مشخص خواهد شد که عدالت تا چه حد، برای رسیدگی قضایی مهم بوده و دادرسی امروز تا چه حد به آن نیازمند است. زیرا تبیین این نهاد و روشن کردن جایگاه آن در رویه قضایی دایره عملکرد وسیعی در اختیار قاضی قرار میدهد تا از یک طرف با طیب خاطر، خلاقیت و استدلال شکوفای خود که بر مبنای مستندات فقهی یا حقوقی است، رای به عدالت دهد و از طرف دیگر با اطمینان به رعایت عدالت، وجدان خویش را بیش از پیش اقناع کند.
متاسفانه جایگاه عدالت در آرای قضایی مغفول مانده و آرای قضایی مبتنی بر عدالت نه منتشر یافتهاند و نه استدلال آنها مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. معرفی آرای قضایی با این کیفیت، این باور را در قضات میپروراند که میتوانند با توجه به ضروریات اقتصادی و اجتماعی، آرای قضایی صادره خود را به عدالت نزدیک نمایند. نگارنده، با دسترسی به آرای قضاییِ با ویژگی مذکور، از طریق اخذ آنها از همکاران محترم قضایی، به این امر اطمینان دارد که عدالت و نفوذ آن در آرای قضایی هنوز با جایگاه واقعی خود فاصله دارد و پرداختن به آن، میتواند موجب مقبولیت و شکوفایی دستگاه قضایی در میان مردم و حقوقدانان شود. در این کتاب سعی بر آن است تا ضمن پاسخ به مسائل حقوقی در این زمینه و پاسخ به سوالاتی که در ذهن قضات در پیرامون عدالت قضایی وجود دارد، اهمیت و نقش عدالت قضایی در رسیدگی و نگارش آرای حقوقی به ویژه تعهدات که میزان قابل توجهی از دعاوی حقوقی را تشکیل میدهد نشان داده شود.
کتاب حاضر از سه فصل تشکیل شده است و هر فصل به بیان بخشی از موضوع میپردازد که به شرح ذیل است:
فصل اول: در این فصل به مفاهیم عدالت، جایگاه عدالت، کاربرد عدالت قضایی، مبانی عدالت پرداخته شده است. از این رو موضوعات و مطالب این فصل در سه مبحث مورد بررسی قرار میگیرد. در مبحث اول ابتدا مفهوم و تعریف عدالت اعم از حقوقی، عرفی و فلسفی و بررسی عدالت با مفاهیم مشابه بیان میگردد. در بررسی مفهوم عدالت با مفاهیم مشابه، تفاوت مفهوم عدالت با انصاف، تفاوت عدالت با مساوات، تفاوت مفهوم عدالت با قسط و تفاوت عدالت با مصلحت مورد بررسی قرار میگیرد. سپس جایگاه عدالت در آموزههای اسلامی، اجتهاد شیعی و قوانین اساسی و عادی و سپس کاربردهای عدالت قضایی مورد تحلیل قرار میگیرد. قسمت مهم دیگر این فصل بررسی تفسیر قانون و مبانی عدالت است. در این قسمت ابتدا معنا و هدف تفسیر قانون و روشهای تفسیر مورد تحلیل قرار میگیرد. در بررسی مبانی عدالت نیز، به مبانی عدالت در اندیشه غرب، اندیشه اسلامی و اندیشههای حقوقی پرداخته میشود.
فصل دوم: در این فصل جایگاه عدالت در آرای قضایی مربوط به تعهدات قراردادی مورد بررسی قرار میگیرد. این فصل به سه مبحث تقسیم گردیده است و در مبحث اول به آرای قضایی مربوط به تعهدات مدنی (غیر از خانواده) اشاره میگردد. در این مبحث شرط مطالبه وجه التزام قراردادی، تعدیل ارکان اصلی قرارداد، خسارت تاخیر تادیه، مطالبه سرقفلی از سوی مستأجر، احراز معامله به قصد فرار از دین، تعهد ایمنی متصدی حمل و نقل مورد بررسی قرار میگیرد. مبحث دوم در این فصل به بررسی جایگاه عدالت در آرای قضایی در حوزه تعهدات خانواده اختصاص یافته است. لذا در این مبحث آرای قضایی مربوط به برائت ذمه زوج از پرداخت مهریه، حق حبس زوجه، اجرت المثل و نحله، عدم تحقق و اعمال شرط وکالت ضمن عقد نکاح در صورت عدم تمکین زوجه و دعوای استرداد فیلمهای عروسی مورد تحلیل قرار گرفته است. مبحث پایانی در این فصل، به حوزه تعهدات تجاری میپردازد. در این مبحث آرای مربوط به صلاحیت رسیدگی به دعوای چک، وصف تجریدی اسناد تجاری و مطالبه وجه چک در صورت خط خوردن حواله کرد مورد تحلیل قرار میگیرد.
فصل سوم: این فصل مربوط به جایگاه عدالت در آرای قضایی مربوط به تعهدات غیرقراردادی است. مباحث این فصل نیز به سه مبحث تقسیم گردیده و مبحث اول مربوط به مطالبه خسارت مادی است. در این مبحث آرای قضایی مربوط به مطالبه خسارت ناشی از اتلاف، مطالبه خسارت ناشی از تسبیب، مطالبه خسارت ناشی از استیفای ناروا مورد اشاره و بررسی قرار میگیرد. مبحث دوم به آرای قضایی مربوط به مطالبه خسارت معنوی اختصاص دارد. مطالب این مبحث به آرای قضایی مربوط به مطالبه خسارت ناشی از لطمه به اعتبار اجتماعی یا فردی، مطالبه خسارت معنوی ناشی از جرم، مطالبه خسارت معنوی مازاد بر دیه تقسیم گردیده است. مبحث سوم اختصاص به دعاوی ملکی دارد و ابتدا دعاوی مربوط به غصب (یعنی عدم نیاز به مالکیت رسمی در دعوای خلع ید و تلف حقیقی و حکمی) و سپس دعاوی مربوط به رفع مزاحمت ملکی (یعنی اصل احتیاط، خطر زیان و عدم سکونت خواهان در ملک)، مورد بررسی قرار میگیرد.