1- قدرت در مفهوم و ماهيت
2- منابع توليد قدرت
3- روش هاي توليد قدرت
4- انواع قدرت - مهار قدرت
6- اهداف كاربرد قدرت
7- دولت در مفهوم - دولت در پرتوي تاريخ
8- دولت در ماهيت -عناصر سازنده دولت
9- حاكميت - نظام دولت در حقوق عموميو اسلام
10- پيوند دولت و قدرت
11- رويكردهاي قدرت در دولت
قدرت یکی از مفاهیم مهم در ادبیات سیاسی و اجتماعی در دوران معاصر به شمار میرود که ملازم با دولت میباشد. دولت ها برای تأسیس و بقای خود از قدرت به نحو مقتضی بهره برداری میکنند. تجربه نشان داده است برخی دیگر از آن برای مدیریت جامعه با پیشرفت و تعالی و دفاع از موقعیت سرزمینی بهره گرفته اند.
در دهه های اخیر طبقه بندی قدرت تحت عناوینی چون قدرت نرم و سخت انجام گرفته است. بدین معنا که قدرت نرم آن دسته از قابلیت ها و توانایی هایی در کشور است که با بکارگیری ابزاری چون فرهنگ، آمال، ارزش های اخلاقی، به صورت غیر مستقیم بر منافع یا رفتارهای دیگران اصر میگذارد. این قدرت در داخل کشور مشروعیت سیاسی را تقویت نموده و وفاق و همبستگی ملی را ارتقا میدهد.
به دلیل اینکه در قرن بیست و یکم اطلاعات و فناوری در روابط اجتماعی و سیاسی بسیار اثر گذار گردیده، ادبیات سیاسی را هم تحت تأثیر قرار داده و طبقه بندی قدرت ملی را که قبلاً به مادی و معنوی انجام میگرفت به طبقه بندی سخت و نرم مبدل گردانیده است این در حالیست که قدرت سخت خشونت گر است و البته به دستور و تهدید میاندیشد تا از این طریق بر اعمال و رفتار دیگران اثر بگذارد. براین اساس امروزه این دو قدرت مکمل و ملازم یکدیگرند و دولت ها در بهره گیری از هر دو آن ناگریزند. لذا میتوان گفت اگر در گذشته پایه های قدرت را در دولت اجبار،ایدئولوژی، تأمین خدمات و منافع تشکیل میداد، امروزه میبایست حداقل در تأسیس به هر یک از این موارد بازنگری شود. از جمله اینکه پایه عقیدتی و چهره عمومییا تأمین خدمات به صورت کار ویژه های عمومیبیشتر مورد توجه قرار گیرد تا با قدرت نرم هم سو شود.
دولت هم که در مفهوم اجتماعی است از مردم که در یک سرزمین زندگی میکنند و از حکومتی برخوردارند که به وضع قانون و یا اجرای آن مبادرت میکنند و تحت حاکمیتی قرار دارند که استقلال و آزادی آنها را تضمین میکند، میبایست از اقتدار کافی برخوردار باشد تا در اداره امور جامعه توفیق یابد.
قدرت در دولت کارکردهای متفاوتی دارد. برخی از صاحبنظران این کارکردها را به دو کارکرد مثبت و منفی طبقه بندی کرده اند و برخی دیگر از آن به عنوان قدرت اصلی و قدرت سلطه جو یاد کرده اند.
منظور از قدرت اصلی اقتدار است که در نوع آن دولت از مشروعیت مردمیبرخوردار بوده و در پیشانی اهداف خود رشد و تعالی جامعه و منافع مردم را قرار داده و منظور از دولت سلطه جو، قدرتی است که در آن دولت از طریق زور با تحمیل راه کارهای دموکراتیک برای تأمین منافع خود روی کارآمده و کمتر به مردم فکر میکنند و این جایی است که در این نوشتار کوشش شده به ملازمه دولت با قدرت پرداخته شود.
با توجه به قرائن و شواهد مذکور قدرت در دولت متأثر از فاکتورهایی چون مشروعیت، هدف، ابزارها و نظریه های حمایت کنند، برآمده از آن میباشد و دولت قدرتمند دولتی است که با حمایت مردم به طرز قانونی با مشروعیت قابل قبول و اصیل برای تأمین منافع عموم مردم روی کارآمده باشد. اگر چه قدرت در دولت از تنوع برخوردار بوده ولی بهره برداری مادی و معنوی از آن در جهت کارکردهای رشد یافته نا مشروع و قانونی بهترین وجه اعمال قدرت از سوی دولت به شمار میرود. با توجه به این توضیحات نوشتار حاضر در صدد تبیین چنین قدرتی در دولت میباشد. گرچه اذعان میداریم که برخی جنبه ها و مفاهیم دیگر نیز قابل پردازش و توضیح بوده است اما با تلقی آنکه در قلمرو کمیو کیفی این مجموعه نمیگنجد از اشاره به آنها خودداری شده است.