1- تبيين كيفرزدايي؛ نهادينه سازي سياست
2- اِعمال كيفرزدايي؛ ابزار و قواعد سياست
3- مفهوم يابي؛ الگوي قلمروكاهيِ كيفري
4- رَوايش كمينه گراييِ كيفري
5- ابزار؛ نسل ها، گونه ها و گستره ها
6- قواعد؛ الگوي رواداريِ كيفري
7- فراگرد كيفرزدايي؛ نقش آفرينان سياست
8- قانون گذار؛ كيفرگذاريِ كمينه
9- نظام عدالت كيفري ؛ كنش گران اصلي
10-...
در ایران، یکی از پُرکاربردترین ضمانت اجراها برای صیانت از هنجارها، شیوۀ «کیفری» بوده است که برخی از گونههای آن (به خصوص زندان و اعدام) در درازای تاریخ، دچار انباشتِ چالشبرانگیز شده است. بدین سان، چراییِ بیشکیفری در ایران و چگونگیِ دامنهکاهی از آن، ضرورتی است که بهویژه در دو دهۀ اخیر با شیب افزایشی مورد توجه قرار گرفته و منجر به ترسیم مثلث کمینهگرایی کیفری (جرمزدایی، قضازدایی و کیفرزدایی) در هندسۀ سیاستگذاریِ جنایی ایران گردیده است.
از میان اضلاع این مثلث، در بسیاری از کشورها از جمله ایران، «کیفرزدایی» با اقبال بیشتری مواجه شده است. به صورتی که در بند 14 سياستهاي كلي قضايي ابلاغی 1381 بازنگري در قوانين در جهت كاهش عناوين جرايم و كاهش استفاده از زندان مورد تأکید قرار گرفت. در ادامه، هرچند در سياستهاي كلي برنامههای چهارم و پنجم توسعه ابلاغی 1382 و 1387 درخصوص ضمانتاجراها موضوعی صریحاً مطرح نشد ولی در بند 12 سیاستهای کلی قضایی 1388 مجدداً بر حبسزدایی و در بند 64 سیاستهای کلی برنامه ششم، افزون بر آن به «متناسبسازی مجازاتها با جرایم» تأکید شده است.
در قوانین برنامۀ پنجساله توسعه نیز کمینهگرایی کیفری با محوریت جرمزدایی مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. به گونهای که در بندهای (الف) و (ب) ماده 130 قانون برنامه چهارم توسعه مصوب 1379، قوه قضاییه مکلف به ارایه دو لایحۀ جرمزدایی از قوانین کیفری و لایحۀ جایگزینهای حبس گردید. همچنین در بند (الف) ماده 211 قانون برنامه پنجم توسعه مصوب 1389 به منـظور کاهش عنـاوین مجرمانه و دعاوی، استانداردسازی ضمانت اجراهای کیفری و جایگزینکردن ضمانت اجراءهای غیرکیفری مؤثر و روزآمد از قبیل انتظامی، انضباطی، مدنی، اداری و ترمیمی، قوه قضائیه موظف شد لوایح قضائی مورد نیاز را تهیه نماید. همسو با مقررات یادشده، در بند (چ) ماده 113 قانون برنامه ششم توسعه مصوب 1395 بهمنظور بازنگری در مصادیق عناوین مجازاتهای سالب حیات با توجه به تغییر شرایط، کاهش عناوین مجرمانه و استفاده از ضمانت اجراهای انتظامی، انضباطی، مدنی، اداری و ترمیمی و متناسبسازی مجازاتها با جرایم، قوه قضائیه مکلف است نسبت به تنقیح، اصلاح و رفع خلأهای قوانین جزایی اقدام کند. همین حکم، در بند (الف) ماده 38 قانون احکام دایمی برنامههای توسعه کشور مصوب 1395 وجود دارد. طبق این بند، غیر کیفریسازی ضمانتاجراها، یک دغدغۀ دایمی برای سیاستگذاران بوده و قوه قضاییه موظف به تهیه لوایح مورد نیاز در این خصوص است.
بدین سان، شناخت وضعیت گذشته (بودها) و موجود (هستها) در این زمینه و اقدام برای اجرای کامل سیاستِ دامنهکاهی از قلمروی کیفر (بایدها) ضروری است. بدین منظور، در این اثر، با استفاده از پژوهشهای مرتبط، برخی از آمارهای اعلامشده از سوی مراجع داخلی و بینالمللی، اظهار نظرهای مقامهای نظام عدالت کیفری (منتشرشده در رسانهها)، گزارش رسمی وزیر دادگستری درخصوص عملکرد قوه قضاییه در سال 1395، آرای قضایی اعم از آرای وحدت رویه و دادنامههای صادره از تعدادی از شعب دیوان عالی کشور و دادگاه تجدیدنظر استان تهران (در سالهای 1392 و 1393)،[1] نظریههای مشورتی،[2] گزارشهای مراجع تصمیمساز،[3] قوانین، مقررات، دستورالعملها و آییننامههای مرتبط، کیفرزدایی در چهار محور مورد تحلیل قرار میگیرد:
توجیه (روایش): نخستین گام برای کیفرزداییشناسی، مطالعۀ عوامل و
زمینههای نظری و عملی گسترش جنبش کیفرزدایی است. موضوعی که نیازمند واکاوی اندیشههای توجیهگر این راهبرد بهویژه آموزههای مکتب «دفاع اجتماعی جدید» است. در این راستا، طرح و بررسی اندیشهها و نظریههای فلسفی و نظریِ سازگار از جمله «اصل حداقل بودنِ حقوق جزا» و «حق بر مجازات نشدن» و احکام و حکمتهای مجازات در فقه کیفری اسلام و نیز تحولهای اجتماعی و سیاسی و «سبک زندگی» مردم نیز ضروری خواهد بود. افزون بر مبانی «نظریِ» کیفرزدایی، مبانی «عملی، اجرایی و اقتصادی» اتخاذ این سیاست را نباید از نظر دور داشت؛ جمعیت کیفری فزاینده و بارِ سنگین مدیریت آن و هزینههای سرسامآور ناشی از «کیفرگرایی» و نیز برخی تردیدها در اثربخشیِ کیفرهای سنتی، تلاش برای کیفرزدایی را مضاعف میسازد. بدین ترتیب، «مبناشناسی» و یا «فلسفۀ کیفرزدایی» و به تعبیری «توجیه کیفرزدایی» از مباحث کیفرزداییشناسی است.
تاریخ (فرگشت): بُعد دیگر شناخت کیفرزدایی، «تحلیل تاریخیِ» آن و به عبارتی، مطالعۀ فرایند پذیرش و گسترش این سیاست در چهارچوب نظام کیفری ایران است. اگر کیفرزدایی به مثابه یک سیاست کیفریِ رسمی محسوب شود و گسترش آن در ایران نه به عنوان یک «سیاست وارداتیِ صرف» بلکه بهمثابه یک «ضرورت» انگاشته شود، بررسی نحوۀ پذیرش این راهبرد و گسترش آن به مقررات قانونی و رهنمودهای قضایی و تکامل مستمر کمینهگراییِ کیفری راهگشا خواهد بود.
قواعد (شیوۀ رواداری): گام بعدی در این سیاستشناسی، مطالعۀ بسترها و بایدها و نبایدهای لازم برای اتخاذ و اجرای موفق یک اقدام کیفرزدا است. برای کیفرزدایی (بالفعل) قانونی، قضایی یا اجرایی، باید به «کیفرزداییِ واقعی» و بالقوه اندیشید و «قواعد» و ساختار اصلی این سیاست را نیز تعیین کرد. بر این اساس، باید و نبایدهای کیفرزدایی و به عبارتی «قاعدهشناسی» لازمۀ گسترش اثربخشی این سیاست است. به صورتی که با ساختارشناسی مقررات گوناگونی که مرتبط با سیاست کیفرزدایی دانسته میشود، قواعد و گونههای رواداری برای کاهش استفاده از کیفر را در چهارچوب طبقهبندی مجازاتها (حدود، قصاص، دیات و تعزیرات) الگوسازی کرد.
مجریان (فراگرد): ارزیابی فرایندهای اجرایی و چالشهای عملی این سیاست در عمل و پایش اقدامات کیفرزدایانه در سطح قانون، قضا و اجتماع بهعنوان نقشآفرینان این عرصه گام نهایی در تحلیل سیاستی مورد نظر است. موضوعی که برای سیاستگذاران و مجریان این سیاست ضروری است تا با بهرهمندی از دادههای ارزیابانه، نقاط ضعف را برطرف نموده و نقاط قوت را تقویت نمایند.
البته در گامهای فوق، حبسزدایی به عنوان هستۀ اولیۀ سیاست کیفرزدایی و
اعدامزدایی بهمثابهِ هستۀ نوپدیدِ این سیاست، در کانون توجه قرار دارد و مطالعات نظری و عملی مربوط به این دو هسته، رهیافتی برای گذار از مرحلۀ «کیفرزداییِ دو هستهای» به مرحلۀ «کیفرزداییِ چند هستهای» در ایران انگاشته میشود.