کتاب «بایستههای حقوق در فضای مجازی»، مجموعهای از مقالات نویسنده است که بر اساس موضوعات مقالات، ساماندهی شده است. این کتاب در چهار بخش:
1 - «داده پیام و سند الکترونیک»،
2 - «فضای اینترنت»،
3 - «تحلیل حقوقی اثر نرمافزاری از نقطهنظر کپیرایت» و
4 - «سیاستگذاری سایبری»
تهیه و تنظیم گردیده است.
در بخش اول، تحت عنوان «داده پیام و سند الکترونیک»، اصطلاحات «داده پیام» و «سند الکترونیک» که از مهمترین اصطلاحات حقوقی و فنی فضای مجازی هستند و مبانی حقوقی بسیاری از مباحث حقوقی را تشکیل میدهند؛ به شرح موضوعات زیر:
مفهوم و عناصر سند الکترونیک،
سند الکترونیک به مثابه مصداقی از دادهپیام،
مقایسه سند الکترونیک با سند کاغذی،
«نظام یکپارچگی سند الکترونیک» در مقابل معیار «اصل سند»،
ماهیت و ارزش اسناد الکترونیک و دادهپیام و نیز چارچوب شناسایی قانونی و پذیرش این مقولههای حقوقی، مورد توجه، بررسی و تجزیه و تحلیل حقوقی قرار گرفتهاند.
در قسمت دوم این بخش، «فراداده و قابلیت استناد به آن در مراجع اداری و قضایی»، موضوع مورد بحث بوده است. متن پنهان در اسناد الکترونیک که عموما تحت عنوان «فراداده» به آن اشاره میگردد؛ نقش بسیار مهمیدر کشف الکترونیکی اطلاعات خصوصا احراز صحت، اعتبار و یکپارچگی سند بازی میکند. با توجه به اهمیت روزافزون فراداده در حرفه حقوقی خصوصا در دعاوی، قویاً لازم است که وکلا و قضات با ماهیت، مفهوم و همچنین ارزش و اهمیت بالقوه فراداده در پروندههای حقوقی و کیفری آگاه و آشنا باشند. سعی شده است که مفهوم، انواع، ماهیت و ارزش فراداده تعریف و موردبحث واقع گردد. قابلیت پذیرش و ارزش ادلهای فراداده، با اخذ این نتیجه که دادگاهها و دستگاههای دولتی بههیچوجه حق رد ارزش ادلهای فراداده را صرفاً به دلیل شکل و ساختار آن ندارند را بررسی کردهایم.
در قسمت سوم این بخش، تحت عنوان «تحلیل حقوقی جنبههای ثبوتی و اثباتی انتساب داده پیام در قانون تجارت الکترونیک ایران»، موضوع «انتساب داده پیام « که یکی از مهمترین موضوعات حقوق تجارت الکترونیک است را مورد بررسی و تدقیق قرار دادهایم. به دلیل جدید بودن موضوع و ضعف ادبیات حقوقی ایران در این زمینه، ممکن است در خصوص «انتساب داده پیام «درک و تفسیر صحیحی از قانون به عمل نیاید. دراین قسمت کوشش شده است تا ضمن تحلیل حقوقی مواد 18 تا 21 قانون تجارت الکترونیک ایران، پیشنهاداتی در مورد اصلاح مفاد مادة 19، جهت رفع ابهامات مربوط، اراﺋه گردد. مفهوم دقیق، عناصر، جنبههای ثبوتی و اثباتی»انتسابداده پیام«، روشهای مطرح دراثبات انتساب، مفهوم و مصادیق شخص ثالث که در بند (ب) مادة 19 مستتر و به نحو بسیار مبهمیدر قانون آمده است؛ مورد تجزیه و تحلیل و بحث قرارگرفتهاند. جنبههای اثباتی انتساب داده پیام در سه فرض، یعنی روش معرفی، توافقی و اقدامات شخص ثالث مطرح و تفسیر گردیدهاند. مباحث مهم دیگری چون روشهای ﻣطﻣﺋن و عادی و رویة ایمن در انتساب داده پیام مورد بحث قرار گرفته است: رویةایمن و اقسام آن در انتساب دادهپیام از لحاظ فنی ممكن است خیلی پیچیده باشد؛ مانند سیستم رمزنگاری نامتقارن (استفاده از کلیدعمومی و خصوصی) و یا ساده باشد؛ مانند تأیید هویت ارسالکننده از طریق خط تلفن.
در قسمت چهارم بخش اول، تحت عنوان »تحلیل حقوقی قاعده اصل سند در دنیای مجازی«، این قاعده مهم حقوقی در دنیای الکترونیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. براساس «قاعده اصل سند» وقتی سندی بهعنوان دلیل ابراز میگردد؛ اصل سند (نه کپی آن) باید اراﺋه شود. نظر به اینکه تلقی سند الکترونیک به مثابه اصل به سبب ماهیت آن دشوار است؛ قاعده یادشده در فضای مجازی در بسیاری از کشورها لغو شده است. بهعبارتدیگر، معرفی اسناد الکترونیک قواعد سنتی ادله را به چالش کشیده است: بدین توضیح که اطلاعات موجود در حافظه رایانه به صورت بیت[1] و بایت[2] ذخیره میگردند که چون موجودیت فیزیکی ندارند؛ برای انسان قابل فهم نمیباشند. این نسخه الکترونیک موجود در رایانه (اگر آن را اصل سند الکترونیک تلقی کنیم) تا زمانی که در صفحه نمایش رایانه ظاهر نگردد و یا چاپ نشود؛ قابل روئیت و خواندن نمیباشد. به تعبیر دیگر، دسترسی و ترجمه این سند به طور اجتناب ناپذیر مستلزم استفاده از سختافزار و نرمافزار است که موجودیت سند الکترونیک در رایانه را به شکل قابل فهم برای انسان در میآورد. این عملکرد رایانه در حقیقت کپی و یا ترجمه دادههای موجود در حافظه رایانه میباشد. ورقه چاپی که ترجمه دادههای ذخیرهشده رایانهای است، اصل محسوب نمیشود. اما، همین ترجمه یا کپی که به صورت ورقه چاپی در دسترس قرار میگیرد؛ چنانچه انعکاسدهنده اطلاعت موجود در رایانه باشد؛ در حکم اصل سند تلقی میگردد و در اینجاست که بیان میشود؛ قاعده بهترین دلیل (اصل سند) در فضای مجازی لغو شده است و قاعده «یکپارچگی سند الکترونیک» جایگزین قاعده «اصل سند» شده است.
در بخش دوم، تحت عنوان «فضای اینترنت»، قسمت اول را به « قلمرو قانون تجارت الکترونیک ایران-تحلیل حقوقی ماده یک»، اختصاص دادهایم.
با توجه به ماده 1 قانون تجارت الکترونیک ایران که مقرر میدارد:
«اين قانون مجموعه اصول و قواعدي است كه براي مبادله آسان و ايمن اطلاعات در واسطههاي الكترونيكي و با استفاده از سيستمهاي ارتباطي جديد به كار ميرود»؛
دو نتیجه مهم از مفاد این قانون به شرح زیر گرفتهایم:
1- قلمرو این قانون بر خلاف آنسیترال، محدود به فعالیتهای تجاری نمیباشد. مقررات ماده مذکور شامل فعالیتهای تجاری و غیر تجاری است.
2 - همچنین قلمرو اجرای این قانون محدود به اینترنت و شبکههای کاﻣﭘﻳوتری نمیگردد؛ بلکه شامل هر گونه واسط الکترونیک دیگر از جمله سیستمهای مبادله الكترونیك دادهها و انتقال وجوه، ﭘست الکترونیک، تابلوی اعلانات الکترونیک، فاکس، تلفن و غیره میگردد.
در نهایت نتیجه گرفتهایم؛ نظر به این که این قانون به هر نوع روابط الکترونیک طرفین مربوط میگردد؛ لذا عنوان قانون ارتباطات الکترونیک با مفاد ماده 1 و سایر مواد دیگر این قانون سازگاری بیشتری دارد تا عنوان قانون تجارت الکترونیک.
در قسمت دوم بخش دوم این کتاب یعنی، «نقدی بر قانون تجارت الکترونیک ایران»، چنین بحث شده است که اگرچه این قانون مبنای حقوقی رضایتبخشی را برای تجارت و ارتباطات الکترونیک فراهم آورده است؛ با این حال ضرورت دارد مورد جرح و تعدیل و اصلاح قرار گیرد. هدف از نگارش این قسمت، بررسی و تحلیل انتقادی از متن، معنی و مفهوم مقررات قانون یادشده به منظور ارزیابی وضعیت فعلی این قانون و نیز مشخص کردن نقایص آن میباشد. در این قسمت، ایرادات و مشکلات مختلف قانون موجود، مشخص شده و نیز آشکار شده است که قانون فعلی در جنبههای مختلف شکلی و ماهوی از نقاط ضعف برخوردار است. در نهایت این مطالعه، پیشنهاداتی را جهت اصلاح و ارتقاﺀ مفاد مقررات این قانون اراﺋه میدهد.
در قسمت سوم بخش دوم، «شناخت رمزارز و چالشهای پیشروی نظامهای حقوقی»، بحث شده است و نویسنده حاضر مخالفت خود را با چنین رومزارزهایی با استدلال، مطرح کرده است؛ بدین توضیح که علاقه عمومیبه رمزارزها، مانند بیتکوین و اتریوم، اخیراً افزایش یافته است و بازار جهانی کریپتو کماکان در حال رونق است. رمزارزها اغلب به عنوان رقیب بزرگ برای سیستم مالی فعلی به تصویر کشیده میشوند که وعدۀ امنیت، سرعت، شفافیت، افزایش تراکنشهای مالی و ایجاد اقتصادی عادلانهتر، حفظ حریم خصوصی و حذف تشریفات اداری را میدهند. بر فرض اینکه همۀ این موارد را بپذیریم؛ اما، همیشه دنیای کریپتو واجد جنبههای مثبت نیست. دولتها، سازمانهای نظارتی، بانکهای مرکزی و سایر موسسات مالی به سختی تلاش میکنند تا چشمانداز غیرمتمرکز بودن رمزارز را از نقطهنظر چالشهای حقوقی، اقتصادی و فنی که ایجاد کرده است؛ مد نظر قرار دهند؛ اما همچنان چالشهای مهم و متعددی از جمله دشواری تعیین دادگاه صالح و قانون حاکم، نقض مقررات آمره، فرار مالیاتی، ارتکاب جرم و اخلال در نظم اقتصادی وجود دارد که نیازمند بررسی جدی است. در این قسمت، مهمترین چالشهای حقوقی، اقتصادی و فنی کریپتو را مورد بحث قرار دادهایم؛ مشکلاتی که حقوقدانان، اقتصاددانان، کارشناسان نرمافزار و سرمایهگذاران باید از آن آگاه باشند.
قسمت چهارم بخش دوم این کتاب مربوط به «داوری اختلافات مربوط به قراردادهای هوشمند»، است: امروزه استفاده از قراردادهای هوشمند در عرصههای مختلف تجاری رواج پیدا کرده است؛ با این وجود این قراردادها نیز ممکن است، موضوع اختلافات متعددی قرارگیرند که برای حل و فصل آنها باید روشی که با ماهیت این قراردادها سازگاری بیشتری داشته باشد؛ اتخاذ گردد. در این نوشتار داوری به عنوان روش مناسبی جهت حل و فصل این اختلافات پیشنهاد گردیده است. بررسیها نشان میدهد آنچه موردنیاز است؛ یک سیستم داوری سریع، ارزان، شفاف و قابل اعتماد است که دارای صلاحیت قضایی غیرمتمرکز در کل زنجیره بلوکی بوده و قضاوت نهایی را ارائه دهد. به نظر میرسد استفاده از روش داوری برای حل اختلافات قراردادهای هوشمند، ترکیبی از سرعت، اعتماد، شفافیت، هزینه کم و اجرای سریع بدون نیاز به اتکاء به دولت یا هرگونه واسطهای را به ارمغان خواهد آورد.
بخش سوم، تحت عنوان «تحلیل حقوقی اثر مشترک نرمافزاری از نقطهنظر کپیرایت»، مدنظر قرار گرفته است؛ بدین توضیح که اثر مشترک شکلی از همکاری است که در آن دو یا چند نفر در ایجاد اثر واحد مشارکت داشته باشند و مشارکت آنها درهم تنیده، غیرقابلتفکیک، اصیل و قابلتوجه باشد؛ مانند نگارش کتاب یا مقاله تحقیقاتی، نگارش نتهای موسیقی یا کدهای نرمافزاری. پدیدآورندگان مشترک در مالکیت اثر و حقوق مرتبط با آن، مانند حق تکثیر، توزیع، اجرا، یا اقتباس از اثر، مشترکاند. با اینحال، اثر مشترک همچنین مسئولیتها و تعهدات خاصی مانند وظیفه حسابرسی، وظیفه وفاداری و وظیفه مراقبت را برای مؤلفین مشترک به همراه دارد. در این قسمت به شرایط اثر مشترک در نرمافزار و الزامات کلیدی تحقق آن از جمله قصد مشترک طرفین، تفکیکناپذیری و مشارکت قابلتوجه در بیان خلاقانه اثر و مصادیق آن در صنعت نرمافزار و مواردی را، که به معنای حقوقی، مشارکت محسوب نمیشوند؛ پرداخته شده است. درنهایت، این قسمت از کتاب حاضر، اهمیت کدنویسی در تحقق اثر مشترک در برنامه رایانهای را مطرح و روشن میکند که فعالیتهایی ازجمله مشارکت در امر آموزش، ویراستاری، دستیاری در امر پژوهشی، ابراز ایدهها، پیشنهادها، توصیهها، مصاحبهها، مشارکت در تست نرمافزار و کمک به محتوای اصلی نرمافزار، عموماً به خودیخود و به معنای مشارکت در خلق نرمافزار تلقی نمیشوند.
قسمت دوم بخش سوم به «چالشهای پیشروی رژیم کپیرایت انسانمحور با تحولات هوشمصنوعی»، اختصاص یافته است. پیشرفت گسترده فناوری هوش مصنوعی باعث ایجاد چالشهای پیچیده در حوزه مالکیت فکری بهویژه در خصوص کپیرایت خروجیهای تولیدشده توسط هوش مصنوعی شده است. امروزه، هوش مصنوعی آثاری را خلق میکند که در آن دخالت انسان یا حداقل است یا اثر به طور مستقل توسط هوش مصنوعی بدون دخالت انسان تولید میشود. کیفیت برخی از خروجیهای تولید شده توسط رایانهها با آثاری که توسط انسانهای ماهر پدید آمدهاند؛ قابل مقایسه است. افزایش ارزش اقتصادی آثار تولید شده توسط رایانه و نحوه برخورد قانون با انواع جدید خروجیهای ماشین محور، پیامدهای اقتصادی و تجاری گستردهای داشته است. بسیاری از شرکتها شروع به سرمایهگذاری در تحقیقات و استفاده از هوش مصنوعی در مدلهای مختلف کردهاند. انتظار میرود بازار جهانی هوش مصنوعی تا ده سال آینده، سالانه دو برابر شود. بنابراین، با تولید آثار ارزشمند توسط هوش مصنوعی، صحنه برای مدعیان کپیرایت از جمله برنامهنویس، کاربر و سایر مدعیان، بسیار رقابتیتر شده و به علت ابهام قوانین، حقوق کپیرایت با چالشهای جدی مواجه گردیده است. این پرسش که چه کسی مالک «خروجی» چنین برنامههای ارزشمند است؛ به یک موضوع بحثبرانگیز حقوقی نیز تبدیل شده است. در پاسخ به پرسش یادشده چند گزینه تخصیص مالکیت کپیرایت، مطرح است: هوش مصنوعی، برنامهنویس، کاربر، ترکیبی از برنامهنویس و کاربر و حوزه عمومی. کاندیدای مناسب، فردی خواهد بود که با توجه به شرایط مربوط، استحقاق وی از مبانی حقوقی قویتری برخوردار باشد.
قسمت سوم بخش سوم این کتاب تحت عنوان «چالشهای ناشی از مالکیت اثر مشترک در نرمافزار و شیوههای قراردادی پیشگیری از آنها» است. در این قسمت چنین بیان شده است که اثر مشترک مفهومیاست که عموماً در قلمرو آثار خلاقانه مطرح و به وضعیتی اطلاق میشود که دو یا چند نفر با مهارتها، ایدهها و دیدگاههای منحصربهفرد در خلق یک نرم افزار مشارکت میکنند. امروزه تأکید بر آن است که خلق نرم افزار متکی به کار گروهی باشد؛ اما چهارچوب حقوقی مشخصی جهت بهرهبرداری از این نوع کار گروهی به نحو مطلوب پیشبینی نشده و در تعریف و پیامدهای این نوع آثار نیز ابهام و اشکالات قانونی زیادی در قوانین ملی وجود دارد. چنانچه مشارکت در خلق اثر جنبه بینالمللی داشته باشد؛ مثلاً چند برنامهنویس از چند کشور بخواهند نرمافزار مشترکی را خلق نمایند؛ این چالشها میتوانند تشدید و ادامه کار را به دلیل بروز اختلافات با وقفه جدی مواجه گردانند. نگاهی گذرا به مقررات کپیرایت در نرمافزار در نظامهای حقوقی مختلف حاکی از آن است که پرسشهای اساسی در خصوص موضوعات آفرینشهای فکری مشترک در مورد نرمافزار وجود داشته و پاسخهای مختلف به هر یک، در حقیقت نشاندهنده رویکردهای مختلف نسبت به مسائل مهم آن بوده است. بنابراین، اعمال قوانین ملی در خصوص مورد ممکن است نتواند انتظارات طرفین، یعنی برنامه نویسان، را برآورده نماید. چنانچه حل چنین مشکلاتی از قبل بین طرفین طی قراردادی پیش بینی نشود؛ ممکن است در همکاری دوستانه که برای یک شراکت موفق بسیار مهم است؛ مشکلات جدی ایجاد نماید. لذا برای رفع هرگونه چالش و اختلافات بالقوه در مورد مالکیت کد رایانهای و پیچیدگیهای ناشی از پیامدهای حقوقی اثر مشترک، انعقاد قرارداد مشارکت در نرمافزار امری ضروری خواهد بود.
در قسمت چهارم بخش سوم، تحت عنوان «درآمدی بر مسئولیت مدنی در فضای سایبر»، دو دسته بازیگر به عنوان واسطهای اینترنتی، تولیدکنندگان محتوا و مدیران سایتها ازیک طرف و کاربران یا بهرهبرداران نهایی اینترنت از سوی دیگر، ایفای نقش میکنند. علیرغم وحدت ارکان تحقق مسئولیت مدنی در دنیای واقعی و سایبر، با عنایت به تفاوت ماهیتی که این دو حوزه با هم دارند؛ نمیتوان قائل به مبنای واحد مسئولیت مدنی در ارتباط با همه بازیگران فضای سایبر بود؛ بلکه با شناخت هر بازیگر حاضر در این حوزه و ماهیت عملکرد او، باید مبنای مستقلی قائل شد. مبنای مسئولیت در مورد رساها مبتنی بر نظریه تقصیر و در مورد تولیدکنندگان محتوا، مبتنی بر نظریه خطر میباشد. اگرچه با توجه به ماهیت عملِ مدیران و ادارهکنندگان سایتها، عدم مسئولیت مدنی اولیه ایشان منطقیتر به نظر میرسد؛ اما، در مواردی به جهت عدم امکان شناسایی عامل اصلی زیان (کاربر) و عدول از انجام تکالیف (تقصیر)، مسئول جبران زیان ناشی از اعمال کاربران خود هستند. کاربران (بهرهبرداران نهایی) نیز اگر صرفا نقش جستجوگر و مصرفکننده محتوی را داشته باشند؛ فاقد مسئولیت مدنیاند؛ اما، در صورت عرضه و ارائه محتوا در شبکه، در اِعداد تولیدکنندگان محتوا قرار خواهند گرفت.
در قسمت پنجم بخش سوم، تحت عنوان «فعل زیان بار در استفاده از نرمافزارهای كامپيوتری»، مفهوم، قلمرو و شرايط تحقق مسئوليت مدني و مصادیق فعل زیانبار در كاربرد نرمافزارهای كامپيوتری، مورد بررسی و تحلیل حقوقی قرار گرفتهاند. با توجه به بررسیهای به عمل آمده، نتایج زیر حاصل شده است:
1- برحسب اصول و قواعد حقوقي موجود، به كارگيري كامپيوتر، موضوعات جديدي كه لزوم تدوين مقررات جديد را ايجاب كند؛ به وجود نياورده است.
2 - اگرچه، عنوان مسئوليت مدني شامل رشتة وسيعي از خطاهاي قانوني ميشود؛ اما، بررسي عميقتر، نشان داده است كه مسايل واقعي مسئوليت مدني ناشي از به كارگيري كامپيوتر، بيشتر مبتني بر تقصیر غیر قراردادی بوده است.
3 - موارد زيادي وجود دارد كه نشان ميدهد كار با محصولات كنترلشده كامپيوتری موجب خسارت، صدمه يا حتي مرگ انسانها شده است. این تصور که كامپيوتر خطاكار نيست و يا اين كه نبايد خطاكار باشد؛ صحیح نیست؛ چرا که كامپيوتر ساخت بشر جايزالخطا است. بنابراین، ضرر كه يكي از اركان مسئوليت مدني به شمار مي رود؛ در نتيجة استفاده از كامپيوتر نيز ممكن است حاصل شود و وسعت خسارت ناشی از سيستمهاي كامپيوتري ناقص یا معیوب یا ناشی از کاربر خطاکار ممكن است بسیار سرسام آور و یا غیر قابل پيشبيني باشد.
4 - براي تميز و تشخیص تقصير در تدوین برنامههای نرمافزاری و نیز به کارگیری آن، اصولا بايد رفتار متعارف و محتاط حرفه مربوط را معيار قرار داد. همان طور که در این قسمت از کتاب بحث شده است؛ خسارات حاصله در نتيجة فعل زیان بار، ممكن است اشکال مختلفی داشته باشند:
- بيمبالاتي در استفاده از استانداردهاي لازم،
- بيمبالاتي در طراحي سيستم،
- بيمبالاتي در به كارگيري سيستم،
- بيمبالاتي در اتكاء به بازدة سيستم،
- كوتاهي در استفاده از كامپيوتر.
با توجه به بررسیهای به عمل آمده، بایدگفت كه توليدكنندگان، تهيهكنندگان، تأمینکنندگان و ديگر اشخاص مربوط مکلفاند در رابطه با پيشرفتهای علمی ازجمله صنعت تکنولوژی اطلاعات، کار خویش را توسعه و استانداردهاي خود را به تناسب آن اصلاح و تعديل كنند؛ در غیر این صورت، کوتاهی در این خصوص ممکن است خطای مدنی تلقی گردد.
در ارتباط با بیمبالاتی در به كار انداختن یا بهکارگیری سيستم، اشخاصی كه مسئول سيستمهاي كامپيوتري هستند؛ مکلفاند در بهكارگيري كامپيوتر از اشخاص ماهر و ورزيده استفاده كنند. اثبات بيمبالاتي در بهكارگيري سيستم كامپيوتري آسانتر از اثبات آن در بيمبالاتي در طراحي سيستم كامپيوتري و نیز بيمبالاتي در استفاده از استانداردهاي لازم میباشد و دادگاهها در احراز وظيفه دقت در بهكارگيري سيستم تا موردي كه در طراحي سيستم یا استفاده از استانداردهاي لازم بیمبالاتی شده باشد، كم تر اكراه خواهند داشت.
در ارتباط با كوتاهي در استفاده از كامپيوتر، اگر كار با تكنولوژي اطلاعات اين امكان را به وجود ميآورد كه استفادهكننده را در معرض خطر مسئوليت قرار دهد؛ اين امكان نيز وجود دارد كه كوتاهي در استفاده از تكنولوژي نيز منتهي به مسئوليت مدني شود.
در ارتباط بابی مبالاتي در اتكاء به بازدة سيستم، اگر شخصي به جاي اتكاء به مهارت و تخصص خود، به اعتماد خطاناپذيري كامپيوتر و اعتماد بیش از حد متعارف به كامپيوتر، كاري را به وسيله آن انجام دهد و خسارتي ايجاد كند؛ مسئوليت جبران خسارت بر عهده او خواهد بود. برعکس، در صورتی که چنين سيستمهايي توسعه داده شوند و موفقيت آميز نيز باشند؛ در چنين شرايطي، عدم استفاده از چنين برنامههايي تقصیر تلقی خواهد شد.
5 - در مبحث پيچیده رابطه سببيت و تداخل اسباب، اگر ثابت شود كه فعل شخص ثالث تنها سبب ورود خسارت بوده است؛ در اين صورت، مسئوليت عامل اصلي از بين مي رود. البته در پارهای از مواقع فعل شخص ثالث که صرفاً به مثابه يك تسهیلکننده عمل ميكند؛ مسئوليت عامل اصلي را تقليل نميدهد. در مورد چگونگی تقسيم مسئوليت، عدالت اقتضاء ميكند كه زيانديده اجازه داشته باشد كه به هر يك از مسئولان براي جبران ضرر مراجعه كند. با انتخاب خوانده یا ثالث براي جبران خسارت، دعوي پايان نميپذيرد؛ زيرا عدالت و منطق حكم ميكند تا مسئوليت بين اشخاص ياد شده به نحو عادلانه تقسيم شود.
در ارتباط با فعل زیاندیده، مشارکت زيانديده در وقوع خسارت، ميتواند در رابطه با نرمافزارهای كامپيوتری دفاع مناسبي برای خوانده باشد. هرگونه زیان حاصله ممکن است، نتیجه ارتباط بین نقايص موجود در دستورها و نيز كوتاهي خواهان در قالب فهم درست پيام واقعي و تشخيص نادرست دستورهاي ارائه شده باشد و یا این که در انجام اقدامات احتياطي، مثلا در بررسي برنامهها يا دادههای ذخيرهشده در نسخههاي پشتيبان، كوتاهي كند.
در خصوص اقدام به ضرر خود که مثال آن را در قالب يك نفوذكننده شکل میگیرد؛ ميتواند در برابر هرگونه ادعايي مبني بر جبران خسارتي كه ممكن است مطرح شود؛ يك دفاع كامل به حساب آيد.
6 - در نهایت، در این قسمت به این نتیجه رسیدیم که با اصول حقوقي موجود در حقوق ايران ميتوان مسائل ناشي از مسئوليت مدني ناشي از كاربرد كامپيوتر را حل نمود. حقيقت اين است كه حقوق ايران زمينههاي نظري لازم براي اعمال به موارد جديد ازجمله كاربرد تكنولوژي اطلاعات و قابليتهاي درخور توجهي براي توسعه و گسترش مطابق با نيازهاي جديد را داراست؛ لذا ميتوان با روشنانديشي از اين قابليتها بهره برد.
بخش چهارم این کتاب، تحت عنوان «سیاستگذاری سایبری» که عموما به حاکمیت دولت اشاره دارد؛ بیان شده است که قدرت و مشروعیت هرحکومتی از طریق ملاکهای متعددی مورد شناسایی قرار میگیرد که مهمترین آن حاکمیت است. حاکمیت در دنیای واقعی قابلیت تحقق و همین طور شناسایی آسانتری دارد تا در فضای مجازی، چراکه اولا، به جهت غیر ملموس و الکترونیک بودن فضا و همین طور بیمفهوم بودن نسبی عنصر زمان و مکان، تحقق حاکمیت به شکل مرسوم آن دشوار است. ثانیا، این فضا اقتضائات و ویژگیهایی وجودی و ماهیتی دارد که اساسا اصل تلاش برای تحقق حاکمیت و به رسمیت شناختن آن را با چالش روبروکرده است. نظام حقوقی جهانی هم در حال شکلگیری با رویکرد دخالت حداقلی از نوع سلبی دولتها در فضای مجازی است؛ در حالی که در کشور ما به جهت وجود دیدگاه ایدئولوژیک و گزارههای دینی در اعمال حاکمیت، دولت مطابق قانون، وظیفه دخالت در فضای مجازی را دارد و این تکلیف دخالت، به دو شکل ایجابی، با تولید محتوا و شکل سلبی، با اعمال نظارت، تبلور پیدا میکند. ترسیم وظایف قانونی سلبی برای دولت مغایر رویکرد حقوقی جهانی درحال شکلگیری در مورد این فضا است و برای هماهنگی با این رویکرد جهانی، شایسته است که از وظایف قانونی سلبی دولت کاسته و به وظایف ایجابی آن جهت مدیریت هر چه بهتر فضای مجازی افزوده شود. در هر صورت، نظر بهاینکه اینترنت تقریباً در همه جنبههای زندگی ازجمله امور مالی، اجتماعی، اقتصادی، دولتی، حمل و نقل، امنیت و حریم خصوصی وارد شده و به یک اکوسیستم جدید تبدیل شده که چالشهای پیچیده حقوقی، سیاسی و فنی را در مدیریت فنی و قانونگذاری به همراه آورده است؛ لذا هرکشوری برای اعمال نسبی حاکمیت و حفظ استقلال در چارچوب ماهیت فضای سایبر منطبق با رویکرد جهانی به شرح یادشده، نیازمند سیاستگذاری جامع است. چنانچه ساماندهی فضای سایبر، پیامرسانهای خارجی و شبکه ملی اطلاعات به نحو مطلوب با استانداردهای منطقی و فنی منطبق نشده باشند و چنانچه مبانی حقوقی در این فضا بهدرستی بنیانگذاری نشوند؛ استقلال کشورها در فضای سایبر خدشهدار میشود؛ بنابراین، هر دولتی برای اعمال حاکمیت و حفظ استقلال در فضای سایبر، باید سیاستگذاری جامعی ازلحاظ حقوقی و فنی داشته باشد. فقدان سیاست جامع، میتواند مشکلات فراوانی برای دولتها فراهم آورد. اخذ سیاست جامع، زمانی محقق میشود که با موضوعات مهم سیاستگذاری سایبری آشنا شده و موارد مهم آن احصاء شوند. سیاستگذاری سایبری موضوعات گستردهای از امور اجرایی فنی گرفته تا مباحث کلان عمومی چون نظارت بر فضای سایبر را نیز در بر میگیرد. تعامل در این اکوسیستم، قابلیت اعتماد، ایمن بودن و شکنندگی آن از چالشهای مهم هر کشوری است. از سوی دیگر، به نظر میرسد سرعت تحولات فناوری اطلاعات در تغییراتی که پدید میآورد بسیار سریعتر از توانایی کنترل سیاستگذاران سایبری باشد؛ بنابراین تحت کنترل قانونی و فنی درآوردن پیچیدگیهای روزافزون فضای سایبر نه تنها برای سیاستگذاران سایبری چالشی بزرگ به وجود آورده است؛ بلکه افراد و اشخاص نیز مصون از این چالشها در برخورد با این پیچیدگیها نبودهاند. البته باید توجه داشت که بهسادگی نمیتوان انتظار داشت که با بازسازی ساده قوانین بتوان بر چالشها پیروز شد؛ بلکه این موضوع نیازمند یک سیاست جامع است که حاصل تبادلنظر متخصصان امر ازجمله سیاستمداران، حقوقدانان، اقتصاددانان، بازرگانان، مشاوران امنیت کشور، ناشران، ویراستارها، مؤلفان، متخصصان سختافزار و نرمافزار، متخصصان اینترنت و پایگاههای اطلاعاتی و مهندسان الکترونیک باشد.
وقتی تأمین امنیت ملی و سیاست سایبری مطرح میشود؛ دولتها میتوانند باسیاستهای واضح، روشن و دقیق، ضمن حفظ منبع حیاتی اطلاعات چون اینترنت، در تدوین قوانین مربوط، تعادل مناسبی را بین امنیت ملی و رعایت حریم خصوصی و آزادیهای فردی برقرار کنند. دستیابی به امنیت سایبری، پیشرفت اقتصادی، حفاظت از داراییهای فکری و درنهایت داشتن فضای امن، به کوشش، خلاقیت و اقدامات هماهنگ بسیاری از متخصصان و دولتمردان نیاز دارد. اگر واقعاً در مبارزه با تهدیدهای فزاینده در فضای سایبر موفق شویم و بهویژه از فرصتهای بالقوه بسیاری که در حوزه اقتصاد مطرح است و از آنها در راستای تغییر شکل سیاستهای سایبری موجود استفاده کنیم و اینکه اگر بخواهیم این سیاستها را جزئی از گفتمان بزرگ ملی و اقتصادی خود قرار دهیم؛ باید اقدامات و تلاشهای بیشتری انجام دهیم. بالا بردن افزایش آگاهی کاربران، اشخاص، افراد تصمیمگیر در دولت و متصدیان زیرساختهای حساس در مورد جراﺋم سایبری و چگونگی واکنش به آنها از دیگر وظایف دولتها است. در اولویت قرار دادن برنامههای عملی در خصوص تربیت نیروهای متخصص قوی و کارآمد بهویژه در امنیت سایبری، توسعه و رشد مهارتهای مربوط از دیگر موضوعات مهم سیاستگذاری سایبری است. سیاست سایبری باید بهصورت واضح زیرساختهای دیجیتال حساس، سختافزاری، نرمافزاری، سامانههای اطلاعاتی، مخابراتی و موارد دیگر را تعریف، توصیف و مستند کند و اطمینان حاصل شود که شیوههای امنیت سایبری از دو منظر فنی و قانونی بهروز بوده و از بهترین روشها و دیدگاهها پیروی میکنند.
همچنان که فضای سایبر و دامنه استفاده از آن به ترتیب رو به فزونی است؛ آسیبپذیری و خطرات آن، چه در جنبههای فنی و چه در جنبههای حقوقی، تهدیدی جدی و غیر قابلچشمپوشی است. وابستگی بیشتر به فضای سایبر، لزوم تدوین و تعریف روشهای امنیتی، پروتکلها، خطمشیها، دستورالعملها و قوانین بهروز بیشتری را در مقابله با تهدیدات و ترمیم خسارات طلب میکند. در حال حاضر، نظر به اینکه ایده واحد بینالمللی در خصوص سیاست سایبری در مقابل حملات سایبری، بین دولتها دیده نمیشود؛ لذا تدوین راهبردهای سایبری ملی همانطور که گفته شد؛ باید یک تلاش جمعی باشد؛ زیرا هر حمله سایبری تأثیر امنیتی استراتژیکی نهتنها برای قربانی، بلکه به تمام مؤلفههای به همپیوسته یک ملت را در پی خواهد داشت. بااینحال ملاحظات حاکمیت در سیاستگذاری سایبری نهتنها باید در مورد امنیت ملی، اقتصاد، حریم خصوصی و مالکیت فکری باشد؛ بلکه باید به جنبههای بینالمللی تأثیرگذار نیز توجه کند.