1- مفاهيم و پيشينه جرم توهين به مقدسات مذهبي
2- واژه شناسي و اصطلاح سنجي
3- پيشينه حمايت كيفري از مقدسات
4- تحليل مباني جرم توهين به مقدسات مذهبي
5- مباني فقهي
6- مباني حقوق بشري و حمايت هاي بين المللي
7- تحليل حقوقي جرم توهين به مقدسات مذهبي
8- از منظر حقوق كيفري
9- از منظر حقوق اساسي و آزادي هاي بنيادين
10- مطالعه و بررسي تطبيقي جرم توهين به مقدسات در حقوق ايران ، انگلستان و ايالات متحده آمريكا و در رويه قضايي نهاد هاي اروپايي
با مراجعه کوتاه به کتب و مقالات تحقیقی – تألیفی در خصوص فقه، می توان تعاریف مختلف و متعدّدی را یافت که هریک از نویسندگان و پژوهندگان با توجه به حیطۀ فعالیت نظری و عملی خود، آن زاویه را دریافته و روشن تر نموده است؛ اما کمتر اثری را شاید بتوان پیدا کرد که فقه را در زمان و موقعیّتِ امروزی به دیدۀ تحقیق و ژرف نگریسته و قلمرو و هدف آن را با ادبیاتی رسا و عمیق و نیز با نگاهی به دور از هر گونه پیش داوری و متصلّبانه، تبیین نماید؛ به ویژه برای محافل و مراکز دانشگاهی که هر آینه از فقه و فقاهت تنها واژگانی را أخذ کرده و بدان بسنده می کنند؛ حال آن که فقه به تعبیر یکی از اساتید معاصر: «... کلیه وظایف عقلایی أعمّ از مدنی و کیفری، عمومی و خصوصی را شامل می شود، تجارت و ثبت، بیمه، فضا، دریا و بین الملل عمومی و خصوصی و غیر اینها جزو فقه است. به تعبیر دیگر، فقه، فقط مندرجات کتاب های فقهی نیست؛ بنابراین 43 جلد کتاب «جواهرالکلام» باید به صد جلد و بیشتر برسد».[1]
بنابراین به تأسّی از مشی علمی و فقاهتی جناب استاد «دکتر ابوالقاسم گرجی (ره)» و تأکیدات مبرم دیگر اساتید فعلی نظیر «حضرت آیت الله ابوالقاسم علیدوست» در دروس خارج شان و نیز در مصاحبه ها و تحلیل های خبری و علمی شان، ذکر این نکته اساسی بایسته است که حوزه و مراکز مرتبط با حوزه به خصوص فقه شیعه، باید آن چنان فعالیتی را سرلوحه برنامه ها و سیاست های کلّی شان قرار دهند که گویی نهادها و بنیادهای حاکمیتی و غیرحاکمیتی و حتی مؤسسات و نهادهای فراملّی و بین المللی به انتظار پاسخ گویی به سئوالات و مسائل خود از حوزه علمیه مانده اند – البته، با اندکی تسامح می توان مدعی شد که چنین نیز هست- ؛ لذا حوزه علمیه قم و دیگر حوزه های شیعی در این عصر طوفان زا که هر آینه نوایی و ندایی از أنفاس شیطانی برخی عالمان به ظاهر متفکّر و نواندیش به گوش می رسد و جان هایی را متأثّر از افکار و اندیشه های باطل خود می کنند، بایستی با اقتدا به بزرگان دانش فقاهت شیعه، لحظه ها و آنات گران سنگ را قدر دانند و بر فعالیّت ها و اقدامات علمی و جهادگونه شان بیفزایند؛ چرا که جهاد و مبارزه در این عصر مدرن و پسامدرنیته و پسِ پسامدرن ها برای هر فرد شیعی، همان تجهیز به علم دینی و دأب و أدب صادقین (ع) و نیز دانش روزِ دنیای کنونی است.
البته نباید چنین پنداشت که وظیفه و رسالتِ فوق الذکر تنها در حیطۀ اختیارات؛ بلکه وظیفۀ ذاتی حوزه و حوزویان معزّز است؛ چراکه دانشگاه و مراکز علمی و پژوهشی و نهادهای منشعب از مجامع دانشگاهی کشور که از بیت المال اسلام و مسلمین ارتزاق می کنند، همان وظیفه و رسالت را با همان سنگینی که بر دوش یکایکِ حوزه های علمیه کشور و طلبه های جوان و دانش دوست ایران زمین نهاده شده است، دارا هستند و نبایستی تنها به ترجمه و تحلیل و تبیین ناقص و جزءنگر اندیشه های غیرهمسو با فضای علمی و دینی کشورمان بسنده نمایند و آن افکار و ایده ها را با آب و تابی عجیب و غریب، نشر و ضبط کنند؛ چرا که اذهان و وجدان های جوانان این مرز و بوم، امانتِ الهی و أنبان نبوی و علوی هستند و از مقام معلّم و دانشور، خیانت به امانتِ پروردگار بسی دور و ناپذیرفتنی است و صد البته چنین امری – بحمدالله تعالی- واقع و عیان نخواهد شد.
آری، فقه دانشی است که در شرایط فعلی کشورمان حضورش هویداست؛ هرچند به زعم برخی[2]، فقه تنها به یک سری عبادات و افعال مکلّفین می پردازد و کاری به سیاست و فرهنگ و اقتصاد – و در یک کلام به فضای اجتماعی- ندارد؛ گویی که بخت برگشتگانی که مسکن و مسکّن جسم و روح شان را در غرب و آموزه های اصطیادی از مکاتب غربی یافته اند، در بطن و متن این کشور پهناور نفس نمی کشند و شاهد و ناظر آن نیستند که در آبادی ها و کلوخ سراهای دورافتاده، هنوز فقه و فقیه جامع الشرایط و عالم دینی مهذّب از چنان جایگاهی رفیع برخوردار است که حاضرند جان و مال شان را به پای رفعت این علم و عالم بریزند؛ بلی، این مدّعیان فقاهت که عمدتاً لباس روحانیت را از خود خلع و دفع کرده اند، آنچنان در رثای فقه و فقاهت شیعی ناله سر می دهند که گویی عزیزِ وجودشان را از دست داده اند، حال آن که مقام و رفعت مردمی شان در اقصی نقاط ایران زمین در معرض نوازش باد قرار گرفته است و به تعبیری دیگر، بر خود و بر یالِ شکستۀ خود می گریند تا ترحّم غریبان و غربیان را برانگیزانند تا شاید اندک توشه ای در مناظره ها و خطابه های رسانه ای - چه در درون کشور و چه در خارج کشورمان- به دست آورند.
فقه شیعه با ساختاری متّحد و منسجم و کاملاً متّکی به نصوص و منابع پویا و اصیل، در دگرگونی های رنگ به رنگ زمان و زمانه و تحولات شگرف زمین و زمین نشینان، داعیه دار تأمین رفاه و سعادت دنیایی انسان ها و فلاح و رستگاری واقعی آنان در آخرت است؛ به بیانی روشن، فقه شیعه از یک سو، منابع و ینابیع استنباط احکام اش متّصل به نصوص کتاب و سنّت(فعل و تقریر معصوم (ع) ) بوده و از سوی دیگر، اتکا به اجماع (به قرائت انحصاری خودش) و عقل (همان خرد فردی و خرد جمعی و همگانی) دارد؛ در واقع چنین ساختاری، ریز بینانه ترین ترکیبی را از آموزه های آسمانی و وحیانی، و عقل جستجوگر به همراه دارد که بزرگانی - از نسلِ پاک علویان و محبّانی خلوص یافته در بیت فاطمه الزهرا (س) و عاشقان پاک باخته در صحرای تفتیده کرب و بلا و مدرسۀ امامین صادقین (علیهماالسلام)- پای در رکاب عترت و علم وحیانی آن ها نهاده و در کشاکش های اعصار و امصار، راه روشن را از طریق تمسّک و توسّل به ریسمان ربوبی و علوی از راه تاریک و ظلمت آفرین باز جسته و آن را فراروی مکلفین و جوینگان و پویندگان واقعی اش قرار داده اند.
البته به تبیین فوق، قیدی را باید افزود و آن اینکه، ورود و حضور مستمرّ در فقه و مسیر فقاهت شیعی با هرگونه راحت طلبی و عافیت خواهی دنیوی و مال اندوزی قارونی منافات دارد؛ چرا که فقیه و مجتهد شیعی از یک سو سالیان متمادی را در یادگیری و تعلّم علوم دینی و متون فقهی اهل بیت اسلام به سر می کند و همراه با این رویّه و زیّ طلبگی، به تعلیم و تدریس شبانه روزی آموخته هایش همت می گمارد و از دیگر سو، به رتق و فتق امور مردمان و گرفتاران دیارش پرداخته و هر آینه، خود را در لباس مجاهد فی سبیل الله قرار می دهد تا رضایت مولایش را به دست آورد و چنین فقیهی با آن دانشوری که علوم دینی و متون حوزوی را در بستری آسوده و خیالی آسایش یافته جستجو می نماید و در پی یادگیری و تعلیم آن ها می پردازد، کاملاً تفاوت بنیادین و ماهوی دارد؛ چرا که به باور فقیهان اصیل و به اعتقاد کثیری از دانشمندان علوم اسلامی، آموختن آموزه های اسلام و مکتب حقّۀ شیعه اثنی عشری بدون تهذیب نفس و فرو افتادن در چاله ها و چالش های گوناگون مسیر تعلیم، اگر چه به ظاهر لباسی را بر تن آن شخص بیاویزد؛ اما هرگز او را در قلوب و گویه های مردم و مکلفین و در پهنای تاریخ فقه و فقها ماندگار و جاودانه نمی سازد. هم چنین، دم زدن از روشنفکری و روشن بینی دینی از فقیهان متدیّن شیعی، بسیار دور و غیرباور بوده است و آنان که در این وادی گام های استوار نهاده اند، طولی نکشیده است که یا لباس اصیل روحانیت شان را، خودشان از تن برکنده اند یا اینکه از نسل و اعقاب خود برای همیشه کسوت و همّ و غمّ طلبگی را ستاندهاند؛ از همین روست که می توان گفت، آزادی عقل و اندیشه تا جایی قابل اعتنا و اعتبار است که با معیارها و موازین اصیل و بنیادین دینی و آموزه های اسلامی در نیفتد و به تعبیری رساتر، آن آموزه ها و مؤلّفه های دینی و فقهی را به سُخره و سهله نگیرد.
به هر روی، فقه را باید از سرچشمه های اصلی خود آموخت و این تجربه و اندرز را از حضرت استادم «دکتر ابوالقاسم گرجی(ره) » به یاد دارم که روزی در اتاق کوچک شان در دانشکده حقوق دانشگاه تهران، از او پرسیدم: استاد! چگونه شد که این مسیر (تعلیم و تعلّم فقه و اصول شیعی) را به خوبی طیّ کردی و در بحران ها و طوفان های فکری معاصر نزول نکردی؟ در جوابم به سادگی و با بیانی بسیار شیوا گفت:« من فقه و اصول را از سرچشمه های اصلی خودش؛ یعنی آیت الله سید ابوالقاسم خویی به خوبی فرا گرفتم و از دیگر استادانم همین طور» و اکنون سالهاست که از آن تجربه و اندرز میگذرد و بزرگانی را به چشم و دل می توان دید که پای در آن وادیِ اصیل نهاده اند.
به هر روی، فقه شیعه در طول تاریخِ مطوّل اش، بزرگان و پاک طینتان بسیاری را به خود دیده و در دامن خود پرورش و آموزش داده و امروز نیز همان فقه با همان دامن و بسترش به پیشواز حیات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی پیروانش قدم بر می دارد و نظام واره ای[3] از تفکّر دینی و آسمانی برای زندگیِ پاکِ انسانِ شیعی - و حتی غیر شیعی – به راستی و درستی ترسیم می نماید و برگ و بارش را با طراوت و شادابی افزون تر به ساحت انسان عصر حاضر، خالصانه تقدیم می کند؛ امّا آنچه که نباید فراموش کرد، این است که فقه اسلام، بیانگر قواعد کلّی و ساختارهای اساسی متعدّدی است که برای بهره گیری و استخراج آن ها و به بیانی نهادینه کردن آن قواعد و ساختارها، بایستی طیفی از پژوهشگران و محققان متعهّد و روش شناس در اندیشکده ها یا پژوهشکده هایی با ترسیم چشم اندازهای واقعی – نه خیالی و انتزاعی – و نیز لحاظ سناریوهای محتمل برای حکومت ها و نظام هایی که با اندیشه ها و ضوابط دینی و فقهی اسلام به نحوی از انحاء در ارتباط هستند، به کار گرفته شوند تا در این عصرِ آماجِ أفکارِ الحادی و غیر وحیانی، بتوانند شخصِ مسلمان و انسان مکلّف در بستر دینی را هدایت و مدد رسانند و این روند، طیّ، و عملیاتی نخواهد شد مگر با خلوص نیّت و مدیریتِّ فقهی منسجم و روحیّه ای جهادی.
بنابراین، حرف آخر و جان کلام اینکه، یک انتظار و خواست جدّی از فقیهان معزّز شیعی – و حتی فقهای اسلام- این است که حقایق و وقایع تلخ و ناگوار زمانه[4] را به نیکی بنگرند و به درستی و واقع بینانه متون و نصوص فقهی را مورد کاوش و تحقیق قرار دهند و انتظار و خواست دیگر از پژوهشگران و نویسندگان جوان، آن است که فقه اسلام و فقه شیعه را با چارچوب ها و قواعد بنیادین اش ببینند و به مطالعه و تحقیق آن بپردازند نه با ضوابط و قواعد مکاتب فکری معاصر؛ لذا شایسته است که ادبیات و بیان خاصّ فقهی را به کار گیرند نه ادبیات و بیان های عاریتی را. و به لطف الهی در این چند سال اخیر با اندک مراجعه ای به پژوهش های منتشر شده برخی از صاحب نظران فقه و اصول از یک سو و تلاش ستودنی گروهی هرچند انگشت شمار حقوقدانان در ترسیم و تدوین شیوة نگارش و روش تحقیق خاصّ تحقیقات فقهی و حقوقی، می توان خطّ سیر الگوی مفهومی و ساختار نظری فقه و حقوق را در روند تکاملی خود که به درازای تاریخ فقه و فقها، عمری گران دارد؛ به نظاره نشست و آینده فقه و فقه آینده را روشن و امیدوارکننده در پاسخ دهی مناسب به همراه الگوی انحصاری و کاملاً بومی و متعلقّ به زیست بوم جهان اسلام( بالاخص دنیای تشیع) در نظر آورد.