1- توسعه ي حقوق بين الملل در عصر اقتدار قضات بين المللي
2- رويه قضايي بين المللي
3- نقش رويه قضايي در توسعهي حقوق بينالملل
4- نقش رويه ي قضايي بين المللي در تحديد حدود مناطق دريايي
5- تحديد حدود درياي سرزميني
6- تحديد حدود منطقه ي انحصاري اقتصادي و فلات قاره
7- نقش رويه ي قضايي بين المللي در توسعه ي حقوق محيط زيست دريايي و كشتيراني
8- حفاظت از محيطزيست دريايي
9- قواعد و مفاهيم توسعهيافته توسط رويهي قضايي بينالمللي
دشواري اجماع اراده دولتها و ابراز نظر صريح در نبود يك قانونگذار مركزي در عرصه بينالمللي موجب آن شده است كه رویه قضائي بينالمللي از اهميت فوقالعادهاي برخوردار باشند. اين پديده در زمینههای مختلف حقوقی ملاحظه گردیده است و لذا رويه قضائي درصدد بوده است كه ازیکطرف قواعد نانوشته حقوق بينالملل و يا به عبارتي حقوق عرفي، را شناسايي و معرفي نمايد و از طرف ديگر با ارائه تفسير از مقررات بينالمللي نوشته يا به عبارتي معاهدات، اجرای اين دسته از موازين بينالمللي را تسهيل نماید.
درواقع امر باید بیان نمود که در عمل وظیفهی اصلی محاکم قضایی به حلوفصل اختلاف محدود نگردیده، بلکه در توسعهی حقوق بینالملل نیز مشارکت داشتهاند. با توجه فقدان رکن قانونگذاری مستقلی در حقوق بینالملل، که به اصلاح و تغییر مقررات حقوق بینالملل بپردازد، نهادها و محاکم قضایی از طریق رویهی قضایی در توسعهی حقوق بینالملل مشارکت نمودهاند، که این موضوع در حقوق بینالملل دریاها نیز مصداق دارد.در حقوق بینالملل دریاها رویهی قضایی دیوان بینالملل دادگستری و دیوان بینالمللی حقوق دریاها از مهمترین عواملی هستند که در توسعهی حقوق بینالملل دریاها نقش داشتهاند، هرچند که در ادامه و در تکمیل اقدام این نهادها نمیتوان نقش مراجع داوری را نیز انکار نمود. در این راه دیوان بینالمللی دادگستری بهعنوان اصلیترین رکن قضایی جامعهی بینالمللی ضمن اعمال قواعد حقوقی موجود، شرایط اجتماعی و تغییرات آن را مدنظر قرار داده؛ بهعبارتیدیگر میتوان بیان داشت که محاکم بینالمللی و رویهی قضایی آنها نقش مرکزی در توسعهی حقوق بینالملل دارد و باوجود آنکه وظیفه اصلی این محاکم حلوفصل اختلاف است، به لحاظ ویژگی خاص جامعهی بینالمللی، دیوان از طریق قاعده سازی در توسعهی حقوق بینالملل مشارکت مینمایند. چنانچه در رویهی دولتها، نه بریتانیا و نه هیچ کشور دیگری نتوانست به وجود حق ترسیم خط مبدأ مستقیم آنچنانکه «دیوان بینالمللی دادگستری»[1] در قضیهی شیلات به آن حکم کرده بود، اعتراض کند. محاکم و دیوانهای بینالمللی ازیکطرف ملزم به حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات بینالمللی هستند و از طرف دیگر در توسعهی حقوق بینالملل مشارکت داشته و دارند، درنتیجه سیاست این محاکم، حلوفصل اختلاف و توسعهی حقوق بینالملل بهصورت توأمان است. لذا در حل اختلافات، قواعد حقوقی را بهصورت مکانیکی اعمال نمیکند، بلکه با اعمال واقعی حقوق در جامعه، در شکلگیری تدریجی قاعدهی محض حقوقی مؤثر است. در همین راستا نقش رویه قضایی دیوان بینالمللی دادگستری در فرآیند توسعهی حقوق بینالملل دریاها در قضیهای همچون فلات قارهی دریای شمال (میان آلمان و دانمارک و آلمان و هلند در 20فوریه 1969) به تحلیل نظریاتی همچون بحث خط منصف معطوف گردیده و آن را جز ذاتی دکترین فلات قاره نمیداند و همچنین در قسمتی دیگر به قابلاعمال نبودن ماده 6 کنوانسیون1958 فلات قاره درزمینهی دعوی مذکور اصرار مینماید که در زمان مذکور توسعهای در حقوق بینالملل دریاها محسوب میگردد.
رویهی قضایی این دیوان در راستای توسعه در حقوق بینالملل دریاها فارغ از مسائل گوناگونی که در باب صلاحیتهای ماهیگیری مطرح مینماید در قضیهی مربوط به تحدید حدود دریایی در ناحیه خلیج ماین(20ژانویه 1982)، اقدام به تشکیل شعبهای در این زمینه مینماید که امر بدیع و توسعهی قابلتوجهی محسوب میگردد.از سویی دیگر باز دیوان در قضیهی مربوط به فلات قاره(جماهیر عربی لیبی و مالت 3 ژوئن 1985) در اقدامی نوین بحث تناسب و معیار آن در حقوق بینالملل دریاها را بیان میدارد و از اصل منصفانه و خط منصف نیز یاد مینماید. همچنین دیوان در قضیه مربوط به تحدید حدود دریایی در منطقه میان گرینلند و یان ماین(دانمارک علیه نروژ 14 ژوئن1993) از تأثیرات اوضاعواحوال خاص بر ترسیم خط میانه سخن به میان میآورد.فارغ از این مباحث در دعاوی دیگر دیوان در تحدید حدود مرزهای دریایی کشورها نیز اصولی را مرئی مینماید، که همهی این مسائل توسعهی بدیعی در حقوق بینالملل دریاها محسوب میشود.
یکی دیگر از نهادهای تأثیرگذار در توسعهی حقوق بینالملل دریاها توسط رویهی قضایی خویش، «دیوان بینالمللی حقوق دریاها»[2] میباشد. از زمان استقرار دیوان یعنی از اکتبر 1994 تاکنون، بیش از 19 سال میگذرد. در این مدت 22 پرونده در پیشگاه دیوان مطرح شده است. که در مورد بسیاری از آنها آراء و دستورات لازم صادر شده است. اولین جلسه دادگاه در اکتبر 1996 در مقر آن در شهر هامبورگ تشکیل شد و دیوان آییننامه داخلی خود را تصویب نمود. یک ماه بعدازآن نیز اولین دادخواست از سوی «سنت وینسنت گرندین به طرفیت گینه» بر اساس ماده 292 کنوانسیون و جهت آزادسازی فوری کشتی و خدمهی آن به دادگاه تسلیم شد. رأی این پرونده نیز سه هفته پس از ثبت دادخواست صادر شد. گرچه متعاقباً طرفین اختلاف در فوریه 1998 با یکدیگر توافق نمودند که دیوان وارد ماهیت دعوی شود و بدینصورت اولین رسیدگی ماهوی در دیوان رقم خورد. در این پرونده مسائلی همچون حقوق و وظایف دولت ساحلی، آزادی دریانوردی و تعقیب فوری مطرح گردید که دیوان در رأی صادره در اول ژوئیه 1999 به تفضیل به هریک از این موضوعات پرداخت.سومین و چهارمین پرونده مطرحشده نزد دیوان شامل دادخواستهایی بود که از سوی زلاندنو و استرالیا علیه ژاپن جهت تعیین اقدامات موقت در خصوص ماهی تن جنوبی مطرح شده بود. ازآنجاکه طبق بند 1 ماده 290 کنوانسیون، دیوان نهتنها برای حفظ حقوق طرفین اختلاف بلکه میتواند بهمنظور "جلوگیری از صدمه جدی به محیطزیست دریا" اقدامات موقتی را که مقتضی میداند، اعمال نماید، دستورات دیوان از منظر حفاظت از محیطزیست دریا که یکی از اهداف اصلی کنوانسیون 1982 حقوق دریاهاست، اهمیتی دوچندان مییابد. در پروندههای بعدی این دیوان نیز همین رویه در خصوص آزادسازی فوری کشتیها و محیطزیست مشاهده میگردد.
درواقع باید بیان داشت که روزبهروز بر تعداد قضایای مطروحه نزد دیوان افزودهشده و این خود بیانگر نقش روزافزون رویهی قضایی دیوان در تحولات مربوط به حقوق دریاهاست. بااینحال عدهای از صاحبنظران همیشه از تعدد مراجع بینالمللی ابراز نگرانی کرده و آن را خطری برای توسعه متوازن و هماهنگ حقوق بینالملل دانستهاند. اما باید اذعان نمود که پیش و پس از تشکیل دیوان بینالمللی دادگستری مراجع متعددی (نظیر دیوانهای داوری موقتی، کمیسیونهای مختلط و...) وظیفه رسیدگی به اختلافات بینالمللی را بر عهده داشتهاند. لذا گرچه این نگرانی در خصوص انتزاع و چندپاره شدن حقوق بینالملل همیشه وجود داشته و دارد اما در عمل تعدد مراجع رسیدگی بینالمللی (حتی مراجع دائمی بینالمللی نظیر دیوان بینالمللی حقوق دریاها) نهتنها چنین خطری ایجاد ننموده بلکه تأثیر مثبتی در توسعه حقوق بینالملل داشتهاند. در همین راستا دیوان بدون آنکه الزامی داشته باشد، در آراء و دستورات صادره همیشه به رویه خود و دیوان بینالمللی دادگستری در پروندههای پیشین توجه داشته تا در عین رسیدگی به موضوع اختلاف، از خود میراثی هماهنگ و متوازن در نظام حقوقی بینالمللی دریاها بر جای گذارد.
البته در کنار این دو مرجع باید از مراجع داوری نیز سخن به میان آورد که میتوانند نقش مهمی در توسعهی حقوق بینالملل دریاها داشته باشند. برای مثال فیلیپین در22 ژانویه 2013 طی بیانیهای رسماً قصد دولت خود را مبنی بر ارجاع اختلاف دریایی خود با چین در دریای چین جنوبی را به یک دیوان داوری اعلام داشت. ماده 287 کنوانسیون سازمان ملل در خصوص حقوق دریاها مصوب 1982 (لازمالاجرا شده در 1994) سازوکار جالبی را برای حل اختلافات مقرر نموده است که بر اساس آن دول عضو مختارند یکی از چند شیوه حلوفصل اختلافات مذکور در این ماده را جهت اختلافات احتمالی با سایر دول عضو برگزینند:
1- ارجاع اختلاف به دیوان بینالمللی حقوق دریاها
2- ارجاع اختلاف به دیوان بینالمللی دادگستری
3- ارجاع اختلاف به یک دیوان داوری عام (ضمیمه شماره هفت کنوانسیون)
4- ارجاع اختلاف به یک دیوان داوری خاص(ضمیمه شماره هشت کنوانسیون).
که رویهی هریک از این محاکم میتواند منجر به توسعه در حقوق بینالملل دریاها گردد. عطف توجه به این موضوعات، مسئلهی اصلی پژوهش آن است که رویهی قضایی بینالمللی به چه نحوی در توسعهی حقوق بینالملل دریاها نقش داشته است؛ که البته بررسی این موضوع نیازمند تحلیل در آراء بینالمللی موجود در این زمینه میباشد، چراکه این محاکم و مراجع با همافزایی مابین خویش در توسعهی حقوق بینالملل دریاها نقشی حیاتی داشتهاند و این ایفای نقش در احکام آنها متجلی هست. بررسی این موضوعات میتواند مشخصکنندهی چگونگی و نحوهی این توسعه در حقوق بینالملل دریاها قلمداد گردد که خلاء تحقیقاتی یا مسئلهی اصلی این پژوهش به شمار میآید.حال با توجه به این مباحث پژوهش پیشرو خواهد کوشید تا ضمن در نظر داشتن مفهوم توسعه در حقوق بینالملل دریاها و تأثیر رویهی قضایی بینالمللی در آن، با توجه به آراء و احکام داوری موجود در حقوق بینالملل دریاها، به نقش رویهی قضایی در توسعهی حقوق بینالملل دریاها (تحدید حدود، محیط زیست و کشتیرانی) بپردازد.