1- خاستگاه ، محتوا و عنصر شناسي سياست جنايي
2- قلمرو مداخله دولت در سياست جنايي در بستر تعامل با جامعه مدني
3- توجيهات و ضوابط منضبط كننده مداخله دولت در سياست جنايي
4- سياست جنايي و گرامر گفتمانهاي سازهاي
5- سياست جنايي و پديده جنايي در فضاي سايبر
6- بحرانهاي سياست جنايي و علت شناسي آنها
7- ضمائم
سیاست جنایی بهمثابۀ محصول و جزئی مختصر از نظام سیاستگذاری جنایی عموماً یکی از شاخههای بینرشتهای علوم جنایی-اجتماعی(به معنیِ جمعمداریِ غیرتودهای-غیرلیبرالیستی) دانسته شده که مطالعه و تدبیرِ«امر جنایی» و مسائلی چون بحران پدیدۀ جنایی(جرم، بزهکاری، انحراف، آسیبهای رفتاری و...)، معنایابی، عوامل، تبعات و چرایی و چگونگیِ تدبیر آنها را در گرانیگاه نظر و توجه خود دارد. در این مسیر، دانش سیاست جنایی ضمن بهرهگیری از خطوط و مبادی فکری و اسلوب علومی چون جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد، تاریخ، سیاست و فلسفه تا حد محسوسی سعی میکند از آوردهها و استنتاجات پساگفتمانی شاخههای جنایی، کیفری و حقوقیِ همعرض و همارزِ خود ازجمله جرمشناسی، حقوق کیفری و تاریخ حقوق بهره جسته و رویکرد ترکیبی خود را در تبیین و مهار موضوعات، مفاهیم و مسائل مدنظر معرفی نماید. پیشفرض غالبِ دانش سیاستجنایی این است که امرِ جنایی ماهیتی مرکب(فردی و اجتماعی) دارد که در تعامل مستقیم با تمامی ساختها و نهادهای جامعه میباشد. لذا جدل با آن یک تعهد فردی نیست و متولی منحصر ندارد، بلکه تعهدی جامعوی است که ایفا و اجرای موفق آن مستلزم همکاری تمامی سازوکارهای نظام اجتماعی اعم از حقوقی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... است.
برای سیاست جنایی بسته به نوع خوانش و رویکرد اتخاذی نسبت به آن اجزاء و عناصر متعددی متصور است. ما اگر در ساحت «فلسفه»، «عالم و عرصۀ معنا» و «فراعلمگرایی» به دانش-رشتهوارهای چون سیاستجنایی بنگریم، مواضعمان در مورد محتوا، ابعاد و عناصر آن بسیار متفاوت خواهد بود با زمانی که در یک بستر و زمینۀ حقوقی-آموزشیِ حداقلی و در مقام انتقالِ مفاهیم بدیهی و مقدماتی آن برای دانشجویان و مخاطبانِ ناآشنا با آن قرار گرفته باشیم. این به نوعی به همان محدودههای تجسددار و تجسمپذیرِ «پژوهش و تحلیلگری» و «آموزشِ مدرسیِ مقدماتی» اشاره دارد که غالباً هم به سبب بدفهمیها و برخوردهای ذوقی مهجور و متشنجتر هم باقی ماندهاند. محققاً این معضلی بزرگ در حوزۀ اغلب علوم و معارف است و اصلاً اختصاص به امر و فهم جنایی ندارد.
در نگرش مدرسیِ محض و با منطق پدیدهشناسی حداقلیِ رایج در ایران که به سبب استیلای مفرط قوانین بر همه واقعیات، وقایع و ساخت های نظام اجتماعی عملاً تصور خوانشِ منقطع از قانون از اغلب مفاهیم دشوار شده است، در بحث از سیاست جنایی به مانند خودِ کلان علمِ سیاستگذاری جنایی هیچ توجه خاصی به معانی و مرزهای منطقی و معرفتی مفهومِ«امر جنایی» نشده و اساساً از تعبیر«جنایی» در برداشتی نارس و ظاهرگرا عموماً همان معانی جزمیِ حقوقی و کیفری ایفاد و اراده شده است. به همین خاطر است که ناچاراً هنوز بحث از مسائلی چون«جرم بهمثابۀ یک تأسیس حقوقی» در آوردگاه سیاست جنایی نیز موضوعی مسلط است، در حالی که اگر اصول سیاستگذاری جنایی مبنای عمل باشد و سیاست جنایی بهمثابۀ راهبرد-دانشی مستخرج از آن پذیرفته شود، به هیچ وجه نمیتوان و نباید در فهم از امر یا امور جنایی به لولاهای فکریِ لغزانِ حوزۀ جرم و «جرمخوانیِهای حقوقی» محدود شد.
با علم به این واقعیات و با لحاظ سرزمین فکریِ ظاهراً جهانیشدۀ منتسب به سیاست جنایی و بویژه با عنایت به محورهای مدرسی و تحقیقاتی پیشنهادی برای درس سیاست جنایی در نظام آموزشی ایران به تقلید شتابزده از رئوس مطالب این بحث در ادبیات و حقوق خارجی، شش عنصر در بطن سیاست جنایی از بقیه مفاهیم، مؤلفهها و عناصر مشهودترند که اجمالاً عبارت از مفاهیم «جرم و جرمانگاری»، «انحراف»، «دولت»، «جامعه مدنی»، «نظام پاسخگویی شناور و انعطافپذیر در قبال جرم و انحراف» و «نهاد پیشگیری و مبارزۀ نخستین» میباشند. در این کتاب این عناصر مفصلاً بحث خواهند شد، اما این بدان معنی نیست که ما نیز ماهیت و قلمرو سیاستگذاری و سیاستهای جنایی را به این مفاهیم و مرز و محدودهها فروکاسته باشیم یا به همۀ پندارها و مختصات فکریِ مطرح شده در جوارِ آنها باور علمی-معرفتی و شهودی داشته باشیم. صحبت از این مسائل فعلاً برای طرح بحث است و بیان یکسری مقدمات تا شاید بتوانند ذهن مخاطبان را آمادۀ ورود به عرصۀ حقیقیِ«بینش و تخیلِ جنایی-فراجنایی و پسافراجنایی» سازند! جای بحث از حقیقت سیاست جنایی در مرحلۀ طرح و خوانش علمی-معرفتی از علم-فرایند سیاستگذاری جنایی قرار دارد که قدمی توسعهطلبانه و فراآموزشی است و ورود به آن مجال دیگری میطلبد.
معالوصف، عناصر فوق که احتمالاً تجلیبخشِ گوشهای از متن و منطقِ سیاست جنایی میباشند و به خطِ سیرِ قدیمی و نسبتاً حقوقیِ آن نظر دارند، به وضوح برخی از حوزههای نگرش و مداخلۀ سیاست جنایی را در اکناف و فراسوهای نظام اجتماعی به تصویر میکشند. طراحی یک سازۀ موفق برای سیاست جنایی در راستای تدبیر و مبارزه با پدیدۀ جنایی، مستلزم تحصیل اشراف بر وضعیت نهادهای اجتماعی مختلف و آسیبشناسی نقش و کارایی آنهاست که بدون مطالعات فراگیر در جامعه میسر نخواهد شد. اینجاست که عمق تعهدات، تکالیف و ضرورت تشریک مساعی نهادها و کنشگران مختلف نظام اجتماعی در راستای برقراری آرامش و بهداشتِ ارزشی–هنجاری در جامعه و برخورداری از یک جامعه کمبهره از شعورستیزیِ جنایی، جرم و انحراف تاحدودی نمایان میگردد.
دریای پهناور علومِ مرتبط با امرِ جنایی-به تعبیری علوم جنایی-سراسر مملوء از جزر و مدهای فکری است که هرکدام فلسفه و معنای خاصی داشته و چهبسا اگر به درستی فهم شوند بتوانند در درکِ مسیر و غایت متعالی این علوم مؤثر باشند. در چنین دریایی از معنا، انسان-به مثابۀ موجودی اندیشمند- با علقهی فطری خود به ابتعاد از ترسیم جغرافیایی ابدی برای جولانگاههای علوم و بیاعتبارسازیِ مفاهیم انحصارخواهِ«تسخیر» و «مالکیت» در عرصۀ علوم مسئولی ابدی برای کنکاش و پرسشگری پیرامون این جزر و مدهاست که صریحاً معرف حقایق بیشماری در مورد این علوم و انشعاباتشان میباشند. این جاوید پیامی است که در تقویم اندیشهها و در رخِ آیینهی تمامنمای سفرِ سرزمینهای فکریِ هبوطِ علم گویی فریاد آن رسالت، پاسخ همیشه ماندگار انسان به تاریخ علوم و اندیشههاست.
بدون شک صحبت از کاربست اجرایی، محتوی و منطق اندیشهها و تدابیر جنایی عمومی در هر قلمرویی از علوم جنایی و بخصوص قلمرو سیاستگذاری جنایی، مستلزم اشراف کامل بر گرامر آغازین و قلمرو برهمکنش نهادها و ابزارهای آنها با سایر حوزههای علمی جامعه است که به خوبی سیر فراز و فرودها و ابعاد نظری و عملی گفتمانهای کلان آنها را به تصویر میکشد. امروزه سیاست جنایی در نظامهای اجتماعی مختلف ساختار و هویتهای مختلفی را به خود گرفته است که ریشه در واقعیات امروز و دیروز جوامع دارد. مسلماً برقراری یک مفهوم و پیکرۀ علمی از سیاست جنایی در جامعه مستلزم آگاهی بر انقلابهای فکری و گذشتۀ نظامهای اجتماعی، رژیم حقوقی و سازههای نوین آنهاست، زیرا بستر اولیه حیات و تولد سیاست جنایی چنین فضایی میباشد. بنابراین، انجام پژوهشهایی که بتواند سبب تنویر همهجانبهی ساختمان سیاست جنایی گشته و حد و مرز گزارههای آن و نیز کیفیت تعامل و ارتباط آن با سایر نهادهای نظام اجتماعی را روشن نماید، میتواند تا حدود امیدوارکنندهای مسیر تعبیه و طراحی یک سیاستگذاری جنایی کارآمد و دارای اعراقِ جامعهمدار را هموار سازد.
امید آن میرود که در مسیر پاسخگویی به مطلوب پیشگفته، این مطالعه و اثر ناچیز که در دورۀ تحصیل و شاگردیکردنِ نگارندگان در عنفوانِ جوانی نگاشته شده، بتواند آغازگرِ سفری باشد که طی آن اجمالاً منطق، عناصرِ مشهود و بیرونی و کاربست کلان، ساختهای گوناگون و قواعد سایهی سیاست جنایی را برای مخاطبان آشکار سازد و احتمالاً بتواند بهعنوان یک منبعِ حداقلی در راستای معرفی قواعد شناور و جامعویِ دانش سیاست جنایی برای نهادها و مراجع قانونی و اجرایی ذیربط و نیز پژوهشگران و دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری حقوق کیفری و جرمشناسی کارگر و قابلاستفاده باشد و بتواند-به قول آن نثرپردازِ بزرگ- آغازگران راه را بهتر بکار آید و پیشرفتهتران را تمتع و تعمق افزاید. همچنین، پیشبینی میشود مباحث آغازین کتاب بتواند در ارتباط با دروس تاریخ تحولات کیفری و تاریخ حقوق کیفری در دورۀ کارشناسی ارشد حقوق کیفری و جرمشناسی نیز مورد استفادۀ مخاطبان قرار گیرند.