اطلاعات کتاب
۱۰%
موجود
products
قیمت کتاب چاپی:
۲۵۰۰۰۰۰ريال
تعداد مشاهده:
۷۸۱






وضعیت حقوقی دولت های خودخوانده در حقوق بین الملل

دسته بندی: حقوق بين الملل - كليات حقوق بين الملل

شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۹۳۳۵۶۱

سال چاپ:۱۳۹۴/۰۴/۰۹

۱۸۲ صفحه - رقعي (شوميز) - چاپ ۱
قیمت کتاب الکترونیک: ۱۲۵۰۰۰۰ريال
تخفیف:۱۰ درصد
قیمت نهایی: ۱۱۲۵۰۰۰ ريال

توجه


برای خرید بیش از دو جلد از یک عنوان کتاب‌ چاپی مجد و یا امجد، تخفیف 15 درصد اعمال می‌شود. تعداد را در سبد خرید اضافه کنید.
با خرید هر کتاب الکترونیک مجد، یک کد فعال سازی ساخته و ارائه می‌گردد. چنانچه برای استفاده در دستگاه‌های دیگر، به چند کد نیاز دارید، خرید‌های مجدد از هر کتاب مشمول 50 درصد درصد تخفیف خواهد شد.
کتاب‌های الکترونیکی مجد دارای امکانات یادداشت‌نویسی، علامت‌گذاری و جستجوی پیشرفته است و فقط در سیستم ویندوز رایانه یا لپ‌تاب قابل استفاده می‌باشد.


1- مباني فلسفي دولت - كشور و چگونگي تبلور آن در نظام حقوقي بين الملل
2- وضعيت دولت - كشورهاي خود خوانده در گستره حقوق بين الملل
3- تعريف و شاخص هاي دولت - كشور هاي خود خوانده
4- بسترهاي ظهور دولت - كشورهاي خود خوانده
5 - رويكرد نظام جامعه ملل و سازمان ملل متحد و ديگر اسناد پايه اي حقوق بين الملل در قبال تشكيل دولت - كشورهاي خود خوانده
6-رويه دولت - كشورها در قبال شكل گيري دولت - كشورهاي خود خوانده
7- جايگاه شناسايي بين المللي در پيدايش دولت - كشورهاي خود خوانده
8- معيارهاي شناسايي دولت - كشور هاي خود خوانده و ممنوعيت وارد برآن
9- رويكرد دولت - كشورهاو اركان سازمان ملل متحد در خصوص شناسايي دولت - كشورهاي خود خوانده
10- نقش ساختار قدرت دولت - كشور اصلي در پيدايش دولت - كشورهاي خود خوانده
11- كاركردهاي سنتي و نوين دولت - كشورها در عرصه داخلي و بين المللي
12- اشكال و گونه هاي مختلف دولت - كشور ها در جامعه جهاني و مقايسه آنها با يكديگر
13-......

«دولت یا کشور که ترجمه واژه state انگلیسی و Etat فرانسه است در آن واحد، تابع یا شخص حقوق عمومی داخلی و حقوق بین­الملل است. بر همین اساس حقوق عمومی، دولت-کشور را تا مرزهای سرزمینی دنبال می­کند و از آن پس، دولت-کشور تابع یا موضوع حقوق بین­الملل می­شود. در واقع این حقوق بین­الملل نیست که دولت- کشور را ایجاد می­کند، بلکه تنها ضوابط یا عوامل تشکیل دهنده دولت-کشور و صلاحیت­های آن بر عهده حقوق بین­الملل است. بنابراین همان طور که کمیسیون داوری یوگسلاوی سابق که در رابطه با حل و فصل مسائل ناشی از تجزیه یوگسلاوی تشکیل شده بود، بیان نمود: این اصول حقوق بین­الملل است که مشخص می­کند تحت چه شرایطی یک موجودیت (Entity) شکل دولت-کشور را به خود می­گیرد(ضیایی بیگدلی ،1391). بر مبنای همین دیدگاه و باور مرسوم شده است، که عناصر تشکیل دولت-کشور را بر اساس معیارهای ماده 1 کنوانسیون حقوق و تکالیف دولت­ها مصوب سال 1933 مشخص کنند. این ضوابط سنتی که امروزه به ظاهر جنبه عرفی پیدا کرده­اند، عبارتند از: (1) سرزمین مشخص، (2) جمعیت همیشگی، (3) حکومت، (4) توانایی برقراری ارتباط با سایر دولت-کشورها. با وجود این از چند دهه اخیر جامعه بین­المللی به نحوی روز افزون شاهد ظهور موجودیت­هایی است که به رغم فقدان یک یا برخی از شاخص­های فوق، خود را دولت-کشور تلقی نموده و با صدور اعلامیه استقلال یک­ جانبه، از دولت-کشورهای مستقل و موجود درخواست شناسایی و برقراری روابط دیپلماتیک می­نمایند. ظهور این پدیده­های جدید، نه ناشی از استعمارزدایی و نه ناشی از اعطای خودمختاری به سرزمین­های غیرخودمختار، بلکه اغلب ناشی از جدایی­خواهی و ادعاهای استقلال­طلبانه­اند. این­گونه تحرکات و جنبش­های جدایی­خواه و استقلال­طلب، چنان در سال­های اخیر، پر شتاب و بی­حساب شده است که سازمان بین­المللی غیردولتی ملل و مردم بدون نماینده، تنها هفتاد گروه مستقل جدایی­طلب را در سراسر  جهان مشخص و معرفی کرده است. گروههای قومی آبخازیا (در گرجستان)، چچن (در روسیه)، کردستان عراق (در عراق)، اوستیای ­جنوبی(در گرجستان)، ببرهای تامیل (در سریلانکا)، کبک (در کانادا)، ارامنه (در ترکیه)، و کوزوو (در گرجستان) از آن جمله­اند.[1] (ضیایی، 1388).


لازم به ذکر است که از این میان تنها شمار معدودی موفق به تشکیل دولت-کشور مستقل شده­اند. نمونه بارز و نزدیک، که علی­الظاهر در ایجاد و برپایی دولت-کشور مستقل و جدید موفق عمل نموده است، جنبش جمهوری خودمختار کوزوو در سال 1989 است که با صدور اعلامیه­ی یک­ جانبه استقلال در سال 2008 میلادی، استقلال و موجودیت آن به عنوان یک دولت-کشور جدید و مستقل از طرف بعضی نهادها و کشورهای مطرح بین­المللی به رسمیت شناخته شد. (با این حال هنوز هم در مورد دولت ­بودگی آن در میان اعضای جامعه بین­المللی اتفاق­ نظروجود ندارد). از دیگر موارد چنین تحرکات و جنبش­های جدایی­طلب مدعی دولت-کشور بودن که هنوز در آغاز راهند، ادعاهای روس­تبارهای شبه جزیره کریمه در اوکراین (که از حمایت قاطع و جدی روسیه برخوردارند) و همچنین جنبش گروه مخالف حکومت مرکزی سوریه و عراق موسوم به «دولت اسلامی عراق و شام»است. گروه اخیر با تسلط بر قسمتی از قلمرو سرزمینی تحت حاکمیت دولت مرکزی سوریه و عراق به ایجاد تشکیلات و برقراری حکومت موقت داخلی پرداخته و خود را دولت-کشور تلقی می­نماید. این به اصطلاح دولت-کشور، با دستاویز قرار دادن پاره­ای اختلافات ظاهری موجود میان فرق و مذاهب مختلف اسلامی و تشدید آنها، به دنبال ایجاد و برقراری حکومتی فراتر از مرزهای یک کشور است، واقعیتی پیچیده و منحصر به فرد که نظیر آن را در میان دیگر دولت-کشورهای خودخوانده نمی­توان یافت. اعتقاد به دولت-کشور بودن یا نبودن چنین پدیده­هایی از نظر حقوق بین­الملل اهمیت زیادی دارد، چراکه با دولت-کشور دانستن آنها به یک موجود جدید در جامعه بین­المللی خوشآمد گفته­ایم که این خوشآمد گویی تغییراتی در حقوق و تکالیف تمامی دولت-کشورها در جامعه عظیم و بزرگ جهانی به وجود می­آورد.(ضیایی، 1388).از آنجا که جامعه بین­المللی در تلقی موجودیت­های اخیرالذکر به عنوان یک دولت-کشور مستقل به دیده تردید می­نگرد عنوان دولت-کشورخودخوانده را برای آنها برگزیده است. گزینش و انتخاب عنوان دولت-کشورخودخوانده برای این پدیده­های تازه ظهور، با عنایت به این­که تنها خودشان، خودشان را دولت-کشور تلقی می­کنند، درحالی که دولت­ بودگی آنها از نظر بین­المللی محل بحث است گزینشی مناسب و بجاست. دولت-کشور خودخوانده، از لحاظ واژه شناسی، دانش­واژه و مصطلحی جدید در ادبیات سیاسی و روابط بین­الملل است که به دنبال پیدایش موجودیت­های پیش­گفته، در میان اعضای جامعه بین­المللی رایج گردیده است و می­طلبد که به تفصیل و مداقه مفهوم و ابعاد حقوقی آن مورد ارزیابی قرار گیرد. از آنجایی که ساختار قدرت دولت-کشورهای قانونی(منطبق با معیارهای پذیرفته شده بین­المللی) از انواع مختلفی تشکیل گردیده به تبع آن، دولت-کشورهای خودخوانده که اغلب حاصل تجزیه دولت-کشورهای قانونی هستند نیز، از ساختارهای قدرت گوناگونی ناشی می­شوند. به این ترتیب، ترکیب و ساختار قدرت دولت-کشور اصلی یا مادر هر چه باشد، (کنفدرال، فدرال، ساده یا بسیط) امکان تحقق و شکل­گیری دولت-کشور خودخوانده در آن منتفی نیست، اگر چه بعضی ساختارهای قدرت، نظیر فدرالیسم، به دلیل برخورداری از برخی ویژگی­ها و نهادهای مستقل و مؤثر در تصمیم­گیری، نقشی قابل تأمل در جلوگیری از ادعاهای جدایی­طلبی و استقلال­خواهی و متعاقب آن پیشگیری از  تحقق دولت-کشورهای خودخوانده ایفا می­نمایند.


تاریخ تشکیل دولت-کشورهای خودخوانده نشان می­دهد که این نوع از دولت-کشورها از بدو طرح ادعاهای جدایی­خواهی و استقلال­طلبی تا زمان صدور اعلامیه استقلال، و حتی متعاقب آن موجبی برای نا امنی و هنجار شکنی و بر هم زدن نظم و امنیت بین­المللی بوده­اند. به عنوان مثال؛ دولت-کشور خودخوانده اسلامی عراق و شام که بیشتر با نام اختصاری «داعش» شناخته می­شود با هدف تشکیل حکومت اسلامی، همزمان مبادرت به انجام اقدامات نظامی در سوریه و عراق نموده و در این میان، شاخه دیگری را برای بکارگرفتن افراد و اعضای جدید در دولت-کشور اردن تأسیس نموده که به گفته مسئولان این گروه، هدف این شاخه جدید اعزام نیرو و همچنین ارسال سلاح به دولت-کشورهای همجوار است. این دولت-کشور خودخوانده همچنین به دولت-کشور لبنان اعلان جنگ نموده و حتی در برخی دول اروپایی نیز دست به اقداماتی زده به گونه­ای که می­توان گفت، این موجودیت جدید به نحوی جدی و هول انگیز نظم وامنیت جامعه جهانی را تحت­الشعاع خود قرار داده و آسایش و آرامش روانی جامعه بشری را برهم زده است. لذا ضرورت حفظ نظم و امنیت بین­المللی ایجاب می­نماید که محققان، اندیشمندان و حقوقدانان بین­المللی به تفصیل به تعیین و تبیین جایگاه حقوقی دولت-کشورهای خودخوانده، بر اساس موازین و مقررات بین­المللی بپردازند. در همین راستا این مختصر تلاش می­نماید تا پاره­ای از ابعاد حقوقی این موجودیت­ها و واقعیات بین­المللی را از طریق بازنگری و واکاوی در موازین موجود درباره شاخص­های یک دولت-کشور قانونی بررسی نماید و در حد  بضاعت و توان  پرده از ابهامات موجود بردارد. لازم به یادآوری است که توجه به دیالکتیک میان اصول حفظ تمامیت ارضی دولت-کشورها و منع تهدید یا استفاده از زور علیه آن، و حق ملت­ها در تعیین سرنوشت خویش در مسئله مورد بحث، ما را در رسیدن به نتایج صحیح و واقع­گرایانه یاری می­رساند. بنابراین پرداختن به این اصول و نحوه تعامل آنها با یکدیگردر نوشتار حاضراز نظر دور نخواهد ماند.


قطعاً طرح بحث بدون توجه به تأسیس و نهاد شناسایی بین­المللی و چگونگی ماهیت آن به عنوان عنصر تکمیل کننده تحقق و شکل­گیری دولت-کشور مستقل ابتر خواهد ماند. درحالیکه در سال­های گذشته عده­ای از حقوقدانان بین­­المللی بر این اعتقاد بوده­اند که شناسایی، شرطی مهم در تحقق یک دولت-کشور است، امروزه نظر غالب این است که شناسایی صرفاً جنبه اعلامی دارد و یک دولت-کشور زمانی موجودیت می­یابد که صرفاً معیارهای مونته ویدئو را کسب نماید و شناسایی فقط به یک واقعیت حقوقی از پیش موجود، اشاره دارد. اگر چه نظریه اعلامی بودن شناسایی به لحاظ تئوری، در حال حاضر از جایگاه والایی برخوردار است ولی رویکرد و عملکرد برخی دولت-کشورها در سال­های اخیر در رویارویی و مواجهه با دولت-کشورهای خودخوانده ما را با این پرسش روبرو ساخته است که: آیا جامعه بین­المللی بنا دارد با برداشتن یک گام به عقب یک­بار دیگر شناسایی را شرط لازم برای تشکیل یک دولت-کشور جدید بداند؟ چرا که در عمل دیده شده است که بعضی از دولت-کشورها از شناسایی به عنوان ابزار سیاست خویش استفاده کرده و با توسل به آن در صدد رفع نواقص اکتساب معیارهای مونته ویدئو برآمده­اند و موجودیتی را که از معیارهای ماده 1 کنوانسیون فوق­ الذکر به طور کامل برخوردار نبوده، به عنوان دولت-کشور نوشناسایی نموده­اند. تردیدی نیست که یافتن پاسخ پرسش اخیرالذکر می­تواند در سرنوشت حقوقی دولت-کشورهای خودخوانده بسیار مؤثر واقع  شود. لذا کتاب حاضر با مد نظر قرار دادن واقعیات فوق الذکر به دنبال پاسخگویی به این سئوالات است که:


1. وضعیت دولت-کشورهای خودخوانده در قواعد و مقررات بین­المللی چگونه است؟


2. معیارها و شرایط دولت بودگی پذیرفته شده در حقوق بین­الملل در دولت-کشورهای خودخوانده از چه جایگاهی برخوردارند؟


3. نقش دولت-کشورها و نهادهای تأثیرگذار بین­المللی در حمایت، شناسایی و تثبیت موقعیت دولت-کشورهای خودخوانده چیست؟


4. ساختار دولت-کشور اصلی یا مادر از لحاظ ترکیب (فدرال، کنفدرال، بسیط و ...) چه تأثیری در شکل­گیری یا عدم شکل­گیری دولت-کشور خودخوانده دارد؟


لازم به ذکر است که هدف اساسی از طرح این سئوالات و تلاش برای یافتن پاسخ آنها در واقع، تحلیل و تبیین ماهیت دولت-کشور خودخوانده در حقوق بین­الملل و همچنین تبیین تفاوت مفهوم دولت-کشور خودخوانده با دولت-کشور قانونی و رفع ابهامات و اختلافات نظری در جهت رسیدن به نتیجه واحد در این زمینه است که این خود می­تواند به نوبه خود زمینه و بستر مناسب را برای مطالعه جنبه­های دیگر موضوع فراهم آورد.


کتاب حاضر مشتمل بر چهار فصل می‌باشد. پس از بیان مباحث مقدماتی، در فصل اول به بررسی مبانی فلسفی دولت-کشور در کلیت آن و چگونگی تبلور این مبانی در موازین حقوق بین­الملل پرداخته شده است. متعاقب آن در فصل دوم به وضعیت دولت-کشورهای خودخوانده در گستره حقوق بین­الملل و پس از آن در فصل سوم به نقش شناسایی بین­المللی در پیدایش و تثبیت موقعیت دولت-کشورهای خودخوانده و در پایان نقش ساختار دولت-کشور اصلی یا مادر در تحقق دولت-کشورهای خودخوانده مورد مداقه و ارزیابی قرار گرفته است.


امیدواریم که این اوراق بتواند کمکی حداقل در جهت تعیین وضعیت دولت-کشورهای خودخوانده در موازین موجود بین­المللی ارائه نماید. در تهیه این کتاب تا آنجا که میسور بوده از منابع لاتین و فارسی موجود استفاده و بهره­برداری شده است که در جای خود به آنها اشاره گردیده است، به نحوی که اهل تتبع و تحقیق می­توانند با مراجعه به آنها جزئیات بیشتری در خصوص موضوع مورد بحث ملاحظه نمایند. علی­رغم تلاشی که برای روشن شدن موضوع از جوانب گوناگون صورت گرفته است اما به طور مسلم این مختصر خالی از نقایص و نارساییها نیست. امید است که حقوقدانان و محققین عزیز با بزرگواری و کرامت خویش با دیده نقد منصفانه این سطور را مورد نگرش قرار دهند و از این طریق ما را در غنای این اثر یاری نمایند.