در چیستی حقوق بشر یا در مبنا و یا حوزه کارکرد آن، میان حقوق دانان اتفاق نیست؛ اما نه تنها شخص حقوقدان، که هر کس اندکی از تاریخ بشر دانسته و دورنمایی از حقوق بشر دیده باشد، احتمالاً تصدیق خواهد کرد که این مفهوم آنچنان که امروز هست، آسان فراچنگ "بنی آدم" نیامده است. امروز در عرصه حقوق بین الملل، حقوق بین الملل بشر به شکل مجموعهای از قواعد عرفی و معاهدهای و هم هنجارهای نرم در آمده که حتی در کوچکترین جزئیات، اگر نه دست دولت را در مواجهه با افراد تحت صلاحیت به تمامی بسته باشد و اگر نه چون "نفس لوامه" وجدان دولت را آزرده باشد، لااقل وجهه بینالمللی آن را در گرو دارد. چنین مینماید که حقوق بشر، در کوره اعصار گداخته و پس از خون به ناحق ریختهی بسیار و پس از بردگی بی شمار، چنین تابناک بر پیشانی انسان "بما هو انسان" نشسته است. حقوق بینالمللی بشر هر چه هست، "کرامت ذاتی انسان" را از خم طره شعر شاعران و از فراز و فرود اندیشه اندیشمندان، تا بطن و متن اسنادی که دولتها به رضایت به دست خویش، امضاء و تصدیق و تصویب کردهاند، آورده است. از دیگر سو، هستی حقوق بشر آنچنان که هست در قیاس با تاریخ نوشته و نانوشته آدمی و حتی در قیاس با عمر تاریخ حقوق، طفلی نورس را میماند، نازک استخوان؛ شاید برکشیدن این طفل و ستبری سینهاش، آنچنان که "نوع بشر" را به تمامی در پناه بگیرد، داستان فردای بشر باشد؛ امروز اما این طفل، بی تردید نیازمند رعایت و حمایت است.
از زاویهای دیگر، حوزهی حقوق بشر به واقع، تافتهای است جدا بافته از دیگر حوزههای حقوقی بینالمللی. در اثبات این مدعا، به برخی تفاوتهای عمده اشاره خواهد شد.
نخست، حقوق بینالملل بشر مبتنی است بر اصل عدم تبادل منافع؛ اصلی که در دیگر حوزههای حقوق بینالملل یافت نمیشود. اصل مبادلهی منافع، بنیان قاعده حقوقی بینالمللی است و اساساً دیگر حوزههای حقوق بینالملل از جمله حقوق دیپلماتیک و کنسولی، حمل و نقل، تجارت، دریاها و هوا- فضا بر تبادل منافع میان دولتها متکیاند. برخلاف حوزههای فوقالذکر، شاخهی حقوق بشر، بی آنکه منفعتی نصیب دولتهای متعاهد سازد، تنها برایشان تعهدآور است. گویی تلازم حق و تکلیف در این حوزه، از میان رفته و معاهدات، جنبه طرفینی خود را باختهاند.
ناگفته نماند، عدهای برآنند که این حوزه از حقوق بینالملل، همچون سایر حوزهها، مبتنی بر اصل تبادل منافع است و میتوان تلازم حق و تکلیف را در آن جست. با این یادکرد که جنس حق یا ماهیت منفعت در این حوزه، دچار دگرگونی شده است. اگرچه به ظاهر در این حوزه تنها تعهدات دولتها به چشم میآید، رعایت، تضمین و اجرای حقوق بشر، قطعاً میتواند حقوق و منافعی برای دولتها، به صورت غیرمستقیم ایجاد کند. ارتباط تنگاتنگ حقوق بشر و تجارت یا سرمایهگذاری بینالمللی نمونهای است در تایید این مدعا. بنابراین، این اندیشمندان معتقدند انگیزه دولتها از رعایت، تضمین و اجرای حقوق بشر، میتواند مبتنی بر اصل تبادل منافع استنباط شود.
دوم، اساساً در هیچ حوزه دیگر از حقوق بینالملل، آحاد بشر موضوع معاهده نیستند. دولتها طرف معاهده و معاهدات اصولاً بینالدولیاند؛ هرچند، ممکن است افراد، ذی نفع قاعده باشند. حوزهی حقوق بشر برخلاف این حوزهها، دربردارندهی قواعد حمایتی از "بشر بما هو بشر" است؛ معاهدات حقوق بشر گرچه از جانب دولتها تنظیم شدهاند، متضمن تکالیفی برای دولتها و حقوقی برای افراد بشرند. بدینسان، حقوق افراد مورد شناسایی دولتها واقع میشوند و قابلیت مطالبه و استناد مییابند. با این وصف، پیداست که در ارتباط با معاهدات حقوق بشری، ساختار دولت محور معاهدات بینالمللی، دگرگون شده است.
سوم، اسناد بینالمللی حقوق بشری وصف و ماهیت اعلامی دارند. حقوق بشر، حقوق و ارزشهای مختص و ذاتی انسان است؛ فارغ از هر تبعیض مبتنی بر رنگ، جنس، نژاد، مذهب، ملیت، یا هر طبقهبندی دیگر. به دیگر سخن، حیات قاعده حقوق بشری، مستقل از سندی است که آن را بیان میکند. این مهم، البته از نحوه انشای اسناد بینالمللی حقوق بشر نیز مستفاد میشود؛ چنان که اعلامیه جهانی حقوق بشر را نویسندگان، عالمانه، اعلامیه نامیدهاند؛ گویای این حقیقت که حقوق مندرج در آن، نه به واسطه آن سند، به وجود آمدهاند؛ بلکه حقوق ذاتی، لاینفک و غیرقابل انتقال بشرند و سند مزبور، آن حقوق را نه تاسیس، که صرفاً اعلام کرده است. در سایر حوزههای حقوق بینالملل اما، قواعد به واسطه ی عرف یا سند، ایجاد میشوند.
چهارم، حقهای بشری، قابلیت اعمال جهانی دارند. در بسیاری از موارد، آشکارا میتوان سخن از عامالشمول بودن قواعد مندرج در آن اسناد گفت. اسناد مذکور در بسیاری از موارد به تبیین استانداردهای بینالمللی مبادرت ورزیدهاند. زمانیکه قاعدهای تبدیل به استاندارد شد، دیگر حیاتش مستقل از سند است. بنابراین قواعد حقوق بشری، ویژگی قابلیت اعمال جهانی خود را مرهون مبدل شدن به استاندارد جهانی هستند. استانداردی که از لحاظ مفهوم، بیشتر اشبه به اصول کلی حقوقی در سلسله مراتب هنجاری حقوق بینالملل است تا منبع عرف. از طرف دیگر، قابلیت اعمال جهانی حقوق بشر این فرصت را فراهم میکند که از این حقوق نه فقط به عنوان تکلیفی بر ذمهی دولتها، بلکه به عنوان تعهداتی بر دوش سازمانهای بینالمللی و همچنین سازمانهای مردمنهاد و دیگر اعضای جامعه بینالمللی، یاد کرد.
پنجم، هنجارهای حقوق بشری چندان متکثر و متعددند که گاه این حوزه حقوق بینالملل، موضوع "تورم هنجاری" قلمداد میشود. این امر اگرچه در مرحله اجرای قاعده، انتقادات بسیار برانگیخته، چه بسا در عمل این واقعیت به اتکای فشار مضاعف تبلیغاتی حاصل از شناسایی چنین هنجارهایی، جبرانگر عدم وجود ضمانتهای اجرایی موثر بر کشور هدف باشد.
ششم، هرچند حقوق نرم[1] بن مایهی حقوق بشر است، در عمل سختترین الزامات را بر دولتها بار میکند. بدین معنا که اگرچه ممکن است یک دولت مفروض، از منظر حقوق بینالملل کلاسیک نسبت به یک قاعده مفروض حقوق بشری متعهد نباشد، ماهیت و محتوای قواعد حقوق بشری و گفتمانهای حاصل از این قواعد، در سطح ملی و بینالمللی، دولتها را خواه ناخواه مقید میسازد.
حقوق نرم، بن مایهی حقوق بشر است. به گونهای که بسیاری از مصادیق این حقوق، حامل سختترین الزامات و تعهدات برای دولتها است. بدین مفهوم که ادبیات نرم در مواجهه با دولتها (برای مثال سخن از توصیه، نظر یا ملاحظه راندن)، از جمله ویژگیهای بارز این عرصه است. به نظر، ضربالمثل "با پنبه سر بریدن" می تواند در این حوزه جایگاه داشته باشد.
حقوق بینالملل بشر، محصول جامعه بینالمللی است و بدین اعتبار، از واقعیات آن جامعه جدا نیست و با پستی و بلندی بسیار دست در گریبان است. در پهنه روابط بینالملل، حقوق بشر همواره موضوع منازعات سخت، در کارزار دو گفتمان جهانشمولی[2] و تنوع فرهنگی[3] بوده است؛ از تاثیر و تاثر متقابل حقوق بشر و جنگ سرد و پس از آن، رقابتهای سیاسی کشورهای توسعهیافته و درحال توسعه، نباید غافل بود. استفاده ابزاری از حقوق بشر، چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی، برخورد سیاسی و همچنین استفاده از آن به عنوان کالایی لوکس و متجمل در دنیای معاصر، ریشه در بستر تاریخی- سیاسی این حوزه دارد. با وجود اسناد متعدد بینالمللی، منطقهای و ملی و با وجود سازکارهای درهم تنیده و چندگانه سازمان ملل در حمایت و ارتقای حقوق بشر، نقض فاحش و گسترده حقوق بشر، همواره در صدر خبرهاست. نظام حقوق بشر سازمان ملل، از این رو محتاج مطالعه دقیق و بازنگری مسوولانه است.
پروفسور سوریا سوبدی در سال 2017، کتاب حاضر را با عنوان "کارآیی سازکارهای حقوق بشری سازمان ملل متحد؛ اصلاح و قضائیسازی"، به رشته تحریر در آورده است. او استاد حقوق بینالملل دانشگاه لیدز انگلستان و نیز استاد مدعو به تدریس حقوق بینالملل بشر در دانشگاه آکسفورد است. وی در 23 ژانویه 1958، در نپال دیده به جهان گشود. در جوانی به سبب مبارزه و فعالیتهای حقوق بشری در کشور نپال، زندانی شد و پس از آزادی و ادامه تحصیل در دانشگاههای انگلستان، مبارزه و فعالیت را این بار در چارچوب قانون و به عنوان وکیل آغاز کرد. سوبدی سپس در نظام قضایی کشور نپال مشغول به کار شد و نگارش گزارشهای دورهای نپال به نهادهای مختلف حقوق بشری سازمان ملل را بر عهده گرفت. وظیفهای که وی را با چالشهای تحقق حقوق بشر در کشورهایی مانند نپال، در عرصه عمل آشنا کرد.
وی در دوران فعالیت حرفهای به عناوینی چون دادستان عمومی، مشاور حقوقی و دیپلمات نائل آمد. سوبدی در تشکیل جامعه آسیایی حقوق بینالملل که دفتر اصلی آن در دانشکده حقوق دانشگاه ملی سنگاپور است، مشارکت کرد و سردبیر مجله آسیایی حقوق بینالملل شد. وی پیش از این، سردبیر کتاب سال آسیایی حقوق بینالملل بین سالهای 1999 تا 2006 بود. در سال 2004، سازمان تجارت جهانی او را به عنوان عضوی از فهرست پانل نظام حل و فصل اختلافات انتخاب کرد. او همچنین به عنوان عضوی از هیئت داوران سازمان بینالدولی مرکز حل و فصل اختلافات سرمایهگذاری (ایکسید) فعال بوده است.
شورای حقوق بشر در دهمین اجلاس خود در سال 2009، با رای اجماعی و متفق تمام دولتهای عضو، سوبدی را به عنوان گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در کامبوج منصوب کرد. سوبدی که به عنوان یکی از 12 گزارشگر ویژه کشوری شورای حقوق بشر مشغول به فعالیت شده بود، به شناسایی مشکلات و معضلات حقوق بشری در کامبوج و پیشنهاد توصیههای کارآمد در حمایت و ارتقای حقوق بشر در این کشور پرداخت. تجربهی گرانسنگ در کشور نپال، البته در موفقیت او در این سمت بی تاثیر نبود. سوبدی در ابتدای انجام ماموریت، بر لزوم بیطرفی گزارشگر و هدفگذاری بر ارائه توصیههای کارا جهت ارتقای حقوق بشر در کشور محل انجام ماموریت تاکید ورزید.
سوبدی در ابتدا با برخورد شدید نخستوزیر کامبوج (هان سن[4]) روبرو شد؛ اما تحت حمایت سازمان ملل به فعالیت ادامه داد تا هان سن، سرانجام به تعامل با وی رضایت داد و توصیههای سوبدی را در برخی زمینهها برای حمایت و ارتقای حقوق بشر در کامبوج مفید یافت. بنابراین، دولت کامبوج تعدادی از توصیههای وی از جمله آنها که با اصلاحات نظام قضایی و انتخاباتی مرتبط بودند، اجراء کرد.
سوبدی مجموعهای از جوایز مختلف، چه در حوزه پژوهش و چه در حوزهی فعالیت اجرایی دریافت کرده است؛ وی به سبب ملیت و فعالیتهای متعدد و متنوع خویش، در حوزه حقوق بینالملل بشر بی تردید چهرهای منحصر به فرد محسوب میشود. بیش از 10 کتاب و 50 مقاله به قلم وی منتشر شده است.
ویژگیهای منحصر به فرد کتاب حاضر که از طرف انتشارات روتلج در نیویورک در سال 2017 به زیور طبع آراسته شد، انگیزه ترجمه آن را به زبانهای مختلف فراهم آورده است.
اولین و بارزترین ویژگی کتاب حاضر، نگاه انتقادی و تحلیلی پروفسور سوبدی به سازکارهای حقوق بشری ملل متحد است. در این حوزه، کتب متعددی یافت میشود که صرفاً به تبیین شکلی این سازکارها پرداختهاند؛ آنها را احصاء کردهاند و در بهترین حالت، به تاثیرات مثبت آنها در حمایت و ارتقای حقوق بشر پرداختهاند.
لیکن پروفسور سوبدی در کتاب حاضر علاوه بر تبیین سازکارهای حمایت و ارتقای حقوق بشر، به تحلیل محتوا، نقاط قوت و ضعف و سنجش کارآمدی آنها در صحنهی عمل پرداخته و برای ارتقای کارایی این سازکارها، پیشنهادهای سازنده مطرح کرده است. این کتاب، از این منظر میتواند برای تحقیق بیشتر در مقاطع تحصیلات تکمیلی، گنجینهای از موضوعات ارزشمند و قابل تامل باشد.
انگیزه دیگر در ترجمه این کتاب، بی طرفی نویسنده در بیان مطالب است. این بی طرفی ریشه در سوابق متنوع عملیاتی و نتیجتاً حصول درک عمیق و واقعی از شرایط حقوق بشر و چالشها، رقابتها و انگیزههای سیاسی دولتها در عرصه داخلی و بینالمللی حقوق بشر در مواجهه با این نظام حقوقی دارد. وی در موضوع تهیه گزارشهای ملی، ابایی از طرح چالشهای دولت گزارشدهنده ندارد. این امر، به هنگام تهیه گزارش ملی جمهوری اسلامی ایران برای بررسی دورهای جهانی (UPR)، برای مترجمان این اثر ملموستر شد: روبرو شدن با بیش از 200 توصیه در حوزههای مختلف و لزوم گزارشدهی به موقع، بیش از آنکه از این سازکار، مکانیزمی ارتقایی ساخته باشد، آن را به یک سازکار بروکراتیک تقلیل داده است.
نکتهسنجی، ظرافت و تسلط بسیار سوبدی در پرداخت به واقعیات حقوق بینالملل بشر، عامل دیگری بود در تصمیم به ترجمه کتاب حاضر. چنانکه وی فیالمثل، بر پیشی گرفتن سازکارهای معاهدهای در ارتقای حقوق بشر انگشت نهاده است. طرفه آنکه در حاشیه اجلاسهای اخیر شورای حقوق بشر در ژنو، در ملاقات با گزارشگر ویژه فروش، فحشاء و هرزهنگاری کودکان و همچنین رئیس کمیته حقوق کودک، این ادعای سوبدی به وضوح قابل رویت بود. میان مذاکره با دیپلماتهای سابق در منصب جدید گزارشگر ویژه موضوعی یا کشوری و مذاکره با اعضای کمیتههای نهادهای معاهدهای به عنوان حقوقدانان و کارشناسان برجسته حقوق بشری، تفاوت آشکار بود. پیشی گرفتن نهادهای معاهدهای بر نهادهای مبتنی بر منشور، البته مرهون بی طرفی، تخصص و اجتناب از سیاستزدگی در این نهادهاست. ظرفیت تعامل با نهادهای معاهدهای، برای تمام کشورها از جمله کشور ایران میتواند به چشم فرصتی ناب در ارتقای حقوق بشر و تلاش برای تثبیت موقعیت کشور در تعاملات حقوق بشری بینالمللی نگریسته شود.
سلاست و روانی ادبیات پروفسور سوبدی در کتاب حاضر نیز از جمله ویژگیهای منحصر به فرد آن است. سوبدی با وجود اینکه خود انگلیسی زبان نیست، از ادبیاتی روان در این کتاب استفاده کرده است و از آن مهمتر، شیوهی بیان مطالب روایی است؛ به گونهای که خواننده را به ادامهی مطالعه ترغیب میکند. امید است کتاب حاضر بتواند به عنوان منبعی جامع، به دانشجویان و پژوهشگران حقوق بشر و متولیان امر در انجام بهتر مسئولیت، یاری برساند.